خوبان همه را از کمالالدین اسماعیل رباعی 457
1. خوبان همه را صید توان کرد بزر
خوش خوش بر وصلشان توان خورد بزر
...
1. خوبان همه را صید توان کرد بزر
خوش خوش بر وصلشان توان خورد بزر
...
1. ای دل ز حدیث چون نمی بارد زر
کم کن ز سخن که کار زر دارد زر
...
1. آمد گل و آورد به پیراهن زر
بنشست به باغ و کرد خرمن زر
...
1. در خون جگر شدم نهان چون ساغر
بر بسته بقصد خود میان چون ساغر
...
1. یارم بسخن دوش همی سفت شکر
زوگوش بخروار همی رفت شکر
...
1. باور نکنی که خوب رویان یکسر
اندر پی زر شوند، آنک بنگر
...
1. شکلیست زنقش بندی دیباگر
ابریشم چنگ و ناخن خنیاگر
...
1. ای در فن عشق هر دمت رای دگر
خورشید رخ تو عالم آرای دگر
...
1. روزی که بهرزه می گذاریم ز عمر
آنرا بغلط همی شماریم ز عمر
...
1. کس در غم نیستی نماند همه عمر
باشد که بکام بگذاراند همه عمر
...
1. زین گونه که شد خوار و فرو مایه هنر
وز جهل پس افتاد بصد پایه هنر
...
1. گویی که درین تیره شب پهناور
گم کرد دلیل صبح راه خاور
...