1 زلف تو دلم برد و بقصد جان شد گفتم که بگیرمش زمن ترسان شد
2 در تاب شد از نخست و بر خود پیچید پس خم زد و در زیر کله پنهان شد
1 با ذوق لب تو باده گر می کوشد میدانم بیقین که خون رز می جوشد
2 نی نی که خود از شرم لبت دختر رز رنگ آوردست و رخ بکف می پوشد
1 روی تو نقاب همچنان می پوشد چون ابر که ماه آسمان می پوشد
2 چشمت ز کمان ابروان زیر نقاب می اندازد تیر و کمان می پوشد
1 سودای تو در چشم خرد ناخنه شد دئل سوخته و مهر تو آتش زنه شد
2 زلف تو ز روی تو همی نشکیبد زنگی دیدی که فتنه بر آینه شد
1 سحر بنفشه موی اگر بشکافد با زلف تو آن به که ز خود کم لافد
2 چون چشم خوش تو هم نباشد نرگس ورخود بکرشمه سیم در زر بافد
1 رفت آنکه ز چشم اشک چو لولو بچکد یک دانۀ آبدار نیکو بچکد
2 بی خون چگر گهر فشاندی و کنون لعلی بهزار خون دل زو بچکد
1 بیداد جهان بسر نخواهد آمد و اندوه تو کارگر نخواهد آمد
2 صد چون تو بخاک اگر فرو خواهد شد هم آب بآب بر نخواهد آمد
1 خصم تو که سر تیز تر از تیر آمد در گردن او زره چو زنجیر آمد
2 از غصّه تیغت ار بمیرد شاید کز بخت بدش آب گلوگیر آمد
1 در زرم چوکس تو بآواز آمد نصرت با او. بطبع دمساز آمد
2 تیغ تو بقطع و فصل کار دشمن هر کجا که برفت سرخ رو باز آمد
1 بر یاد تو جان من چو دمساز آمد چون چنگ همه رگم بآواز آمد
2 پیش سخنت حدیث گوهر کردم بنگر تو که چون بروی من باز آمد