1 نالیدن بلبل ار چه موزون باشد از نالۀ او مرا جگر خون باشد
2 گل در بر بلبل این چنین می نالد تو دور ز من نالۀ من چون باشد
1 عشق تو مرا جان و روان میبخشد اندوه توام شادی جان میبخشد
2 بخشنده بود مست، از آن خستهدلم تا مست تو شد هردو جهان میبخشد
1 عمر تو درین هوس هبا خواهد شد کز چرخ امید تو وفا خواهد شد
2 اندیشه نمی کنی که این جان عزیز چون از تو بدر شود کجا خواهد شد
1 دل در پی دلبر بسفر خواهد شد جان نیز برین عزم بدر خواهد شد
2 تا باز مرا ازو خبر خواهد شد بس آب جوی دیده در خواهد شد
1 از رای تو کارها نکو خواهد شد کار دو جهان بکام او خواهد شد
2 تیغ تو بصورت ارچه آبی تنکست بس سر که بدان آب فرو خواهد شد
1 چون موم بدست غم زبون باید شد و آنگه بآتش اندرون باید شد
2 ور روشنی می طلبی همچون شمع سوزان سوزان زخود برون باید شد
1 آلوده مشو که پاک می باید شد ماسای که دردناک می باید شد
2 از باد چو آتش ار بری سر فلک چون آب بزیر خاک می باید شد
1 عمر تو که بر خیره چنان ضایع شد کوچک چیزی نبود کآن ضایع شد
2 فریاد از آن دم که تو آگاه شوی کآن چیست که از تو رایگان ضایع شد
1 گه شانه زبان در خم گیسوت کشد گه آینه روی سخت در روت کشد
2 باری که بود سرمه کت آید در چشم؟ یا وسمه که او کمان ابروت کشد؟
1 آن شمع دراز قد که جز سر نکشد بیش از یک شب عمروی اندر نکشد
2 ده تو دارد جامه و از سر سبکی می جوشد مغزش و یکی بر نکشد