روی تو نقاب از کمالالدین اسماعیل رباعی 313
1. روی تو نقاب همچنان می پوشد
چون ابر که ماه آسمان می پوشد
1. روی تو نقاب همچنان می پوشد
چون ابر که ماه آسمان می پوشد
1. سودای تو در چشم خرد ناخنه شد
دئل سوخته و مهر تو آتش زنه شد
1. سحر بنفشه موی اگر بشکافد
با زلف تو آن به که ز خود کم لافد
1. رفت آنکه ز چشم اشک چو لولو بچکد
یک دانۀ آبدار نیکو بچکد
1. بیداد جهان بسر نخواهد آمد
و اندوه تو کارگر نخواهد آمد
1. خصم تو که سر تیز تر از تیر آمد
در گردن او زره چو زنجیر آمد
1. در زرم چوکس تو بآواز آمد
نصرت با او. بطبع دمساز آمد
1. بر یاد تو جان من چو دمساز آمد
چون چنگ همه رگم بآواز آمد
1. انگام سحر باد صبا می آمد
ازوی بویی بس آشنا می آمد
1. هر گوهر معنی که دلم کرد پسند
تا ناطقه را ازو کنم عقدی چند
1. گفتی که بگو حال دل غم پیوند
تا چند نهان کنی ز من؟ آخر چند؟
1. دیدی که دگر بی رخ آن سرو بلند
آمد گل و بلبل بر او رخت افکند