1 حافظ چو بنغمه روح فرسا افتد در سیر مقامات که از پا افتد
2 جز در ره آهنگ بهر سوی رود چون آب که از جوی بصحرا افتد
1 دستت اگر ای قدوه احرار شکست نه از ستم چرخ جفاکار شکست
2 تو نخل ریاض کرمی و دستت شاخیست که از گرانی بار شکست
1 راز دو جهان بتنگ دستان بسیار اسرار بلند را به پستان بسپار
2 می خورده سفال نم به بیرون ندهد گر راز دلی هست بمستان بسپار
1 این تازه بنا که عرش همسایه اوست رفعت حرفی ز رتبه پایه اوست
2 باغیست که هر ستون سبزش سرویست کاسایش خاص و عام در سایه اوست
1 آزاده ز سر هوای دستار گذاشت قانع هوس اندک و بسیار گذاشت
2 در خانه دهر حرص چون جاروئیست هر چیز که جمع کرد ناچار گذاشت
1 آنان که بخوان رزق روزی خوارند رمزیست که از خلال حاجب دارند
2 یعنی چیزیکه نیست روزی تو آن گر در دهن تست برون می آرند
1 هر چیز که مایه تن آسانی تست برگشت چو بخت دشمن جانی تست
2 آن آب که در گل وجود است ترا سیلاب شود چو وقت ویرانی تست
1 از شاه جهان زمانه ممنون بادا عدلش معمار ربع مسکون بادا
2 زنجیر عدالتش سعادت اثر است چون سبحه بدست پیر گردون بادا
1 از شاه جهان جهان ببرگ و سازست کوس عدلش بسی بلند آوازست
2 زنجیر عدالتش سراپا چشم است پیوسته براه دادخواهان بازست
1 یارب دائم کمر بهمت بندی دست ستم فلک بقدرت بندی
2 زنجیر عدالتت بود پاینده این سلسله بر پای قیامت بندی