آثار جویای تبریزی

صفحه 82 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هنوز تنگ دارد شوق آغوشش در آغوشم هنوز

2 بر زمین ناید غبار من ز دوش گردباد بیقرار گردش آن چشم می نوشم هنوز

3 ای صبا مشت غبارم را به چشم کم مبین از هواداران آن سرو قباپوشم هنوز

4 بر نمی خیزد غبارم ای نسیم از روی خاک دست و پا گم کردهٔ آن چشم می نوشم هنوز

1 به محشر تا سری از خاک بیرون آورم چون گل سراپا پنجه گردم تا گریبانی درم چون گل

2 ز جوش تا توانی می توانم زین چمن خود را بدامان نسیم آویزم و بیرون برم چون گل

1 چه جورها که غمت با دل تباه نکرد فغان من اثری در دل تو آه نکرد

1 به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش دل دو نیم بود نقش پای نخجیرش

2 فتد چو حسن در اندیشهٔ عمارت عشق چه خانه ها که نگردد خراب تعمیرش

3 ز فیض عجز به بالای چشم جا یابد چو ابرو از خم بازوست آنکه شمشیرش

4 ز شوخیی که به او داده اند، حیرانم که چون به روی ورق آرمیده تصویرش

1 در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم آن چیز که داریم میسر بفشانیم

2 چون نخل که آبی خورد و میوه دهد بار از هر ستانیم نکوتر بفشانیم

3 ما ابر بهاریم که از همت سرشار گیریم دمی آبی و گوهر بفشانیم

4 دیگر ز زمین جز گل خورشید نروید بر خاک چو درد ته ساغر بفشانیم

1 کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل مگر از طرز نگاهم شنوی زاری دل

2 نقد فرصت که به غمخواری دل خرج کنی صرف کن خانه خراب از پی غمخواری دل

3 گر نه بیماری چشمان تو ساریست چرا شد مرا الفتشان باعث بیماری دل

4 دل قوی دارو به نیروی سعادت برسان بر زمین پشت فلک را به مددکاری دل

1 وای بر دیده اگر محو بدایع نشود بر دل افسوس که حیران صنایع نشود

2 بر ندارد هوست تا زخودآرایی دست حسن کردار تو مقبول طبایع نشود

3 نگه مست تو پیماید اگر صاف طهور دامن خلق تر از مسکر مایع نشود

4 توبه کن توبه که در چاه ضلالت افتی دستگیر تو اگر ترک شنایع نشود

1 از نور بندگیست فروغ جبین دل جز «عبده» چه نقش سزد بر نگین دل

2 گام مراد یافته از حاصل دو کون پاشید آنکه تخم وفا در زمین دل

3 دارد ز بس لطافت اندام چون خیال آید ز راه دیده و گردد مکین دل

4 تا شد حریم خاص تو دارم ز بس عزیز سوگند می خورم به سر نازنین دل

1 در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز این مشت شرر باز به جیب جگر انداز

2 آنجا که کشد معرفتش تیغ چو خورشید چون ماه گر از اهل کمالی سپر انداز

3 از خویش بهر سو که روی دار امانست زنهار از این مهلکه خود را بدر انداز

4 یا زان مژه کن پهلو خواهش تهی ایدل یا بستر راحت به دم نیشتر انداز

1 چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غبار؟ کی به افشاندن رود از دامن صحرا غبار؟

2 ای نسیم از کوی او مگذر که می ترسم شود در دلش بوی گل از نازک مزاجیها غبار

3 بسکه بیکس دشمنند ارباب دولت، می شود گوهر از گرد یتیمی در دل دریا غبار

4 مهرهٔ گل ریزدم هر قطره اشک از چشم تر دور ازو در خاطرم بگرفته از بس جا غبار

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی