آثار جویای تبریزی

صفحه 80 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید به هر دلی که رضاجوست غم نمی آید

2 به هر چه می کنی، امیدوار بخشش باش!‏ که از کریم به غیر از کرم نمی آید

3 گسیختن نتواند چو با تو دل پیوست ز هر که رام تو گردید رم نمی آید

4 فغان که غافلی از نکهت کباب دلم به هر کجا که تویی بوی غم نمی آید

1 به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام تیرش چو موج باده گردد آب خون آلوده شمشیرش

2 نبیند در لحد هم کشتهٔ مژگانش آسایش که باشد هر کف خاکی به پهلو پنجهٔ شیرش

3 به راه انتظار ناوکش خون دل حسرت چکد چون بخیه های زخم از مژگان نخجیرش

4 چنان سنگین ز گرد کلفت خاطر بود آهم که چون آرم به لب از سینه باشد شور زنجیرش

1 کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ چو شعله خونش ازان زد زبانه از رگ سنگ

2 رضا بخوردن خون دادایم این و آن هم نیست رسانده روزی ما را زمانه از رگ سنگ

3 چو نبض در طپش آید ز شوق اگر سازند خدنگ آن مژه ها را نشانه از رگ سنگ

4 نه لاله است که جوشد چو خون ز سینهٔ کوه کشیده آتش شوقش زبانه از رگ سنگ

1 هر قدر غم بیند از گردون بود دانا خموش غنچه سانم دل پر از خون باشد و لبها خموش

2 چشم اگر پوشی رود در خلوت آرام دل موج چون ماند از تپیدن می شود دریا خموش

3 کی تواند مظهر درد تو شد هر سینه ای در دلم آتش فروزان است و در خارا خموش

4 نسبت به دردم ز مجنون است با فرهاد بیش نالد از فریاد ما کوه و بود صحرا خموش

1 ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم دل داده و جان باخته اش از دل و جانیم

2 از سیل سرابست خطر خانهٔ ما را چون نقش قدم پر حذر از ریگ روانیم

3 در انجمن هرزه در ایان سبک مغز چون گل ز ادب گوش ولی گوش گرانیم

4 رفتند عزیزان و چو نقش پی سالک ما خاک نشین از پی آن راه روانیم

1 از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود گر سلسله جنبان دلم آه نمی بود

2 ای ضعف نمانده است مرا قوت ناله ای وای چه می کردم اگر آه نمی بود

3 می داشت اگر کوکب اقبال بلندی دستم ز سر زلف تو کوتاه نمی بود

4 در ملک بدن شاه نمی بود دلت را گر نقش نگین بندهٔ درگاه نمی بود

1 سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس باشد هوایش پر به دل نزدیک ماند نفس باشد

2 به حسرت دل ترا از رخنه های سینه می بیند چو آن بلبل که محو گلشن از چاک قفس باشد

3 به راه کعبهٔ از خویش رفتن در شب هجران دلم را نالهٔ پهلو شکافی چون جرس باشد

4 در این وادی نیارد کامیاب صید مطلب شد سگ نفسی که از طول امل‌ها در مرس باشد

1 از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرار طفل ما نگرفته جز در دامن صحرا قرار

2 دشمن هر کس به قدر خواهش او می شود از نخستین خلق را اینست با دنیا قرار

3 اضطراب عشق ماند جوهر شمشیر را بیقراری بسکه بگرفته ست در دلها قرار

4 مست من از بسکه بیرون گرد و شوخ افتاده است گر شرر گردد نگیرد در دل خارا قرار

1 نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند الحق چو نیک مینگری بد نمی کند

2 هر کس مثال آینه صافست طینتش هرگز به روی خلق خوش آمد نمی کند

3 بادا زبان زبانهٔ آتش بکام او آن کس که ذکر آل محمد (ص) نمی کند

4 بالفرض سرو گلشن اگر هم روان شود مانند مصرع قدت آمد نمی کند

1 شکاریی که دلم گشته است نخجیرش صدای شیر به گشو آید از نی تیرش

2 به صد زبان خموشی جواب ناله دهد چو بوی غنچه نهان در لب است تقریرش

3 صفای غبغبش از ماه، گوی خوبی برد مگر ز آب گهر کرده اند تخمیرش

4 بسوخت گرمی خونم چو آه تیرش را ز سخت جانی من اره گشت شمشیرش

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی