دهد بوی جگر پرکاله آهم از جویای تبریزی غزل 896
1. دهد بوی جگر پرکاله آهم
بود از دودمان ناله آهم
...
1. دهد بوی جگر پرکاله آهم
بود از دودمان ناله آهم
...
1. از وصال مایوس است این دلی که من دارم
او بهشت و طاووس است این دلی که من دارم
...
1. بسکه تلخی چشانده هجرانم
مزه گردانده شیرهٔ جانم
...
1. فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مردم
کدوی باده بر خود بند تا خود را نسازی گم
...
1. شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیفشاریم
چکد از دیده ام سیاره چون مژگان بیفشارم
...
1. عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ام
نی به ناخن می کند شیر ژیان را بیشه ام
...
1. دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم
پابند حلقه حلقهٔ گیسو گذاشتیم
...
1. نمک پروردهٔ لعلت تکلم
گریبان چاک دندانت تبسم
...
1. بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواستیم
پیچ و تاب زلف با موی کمر می خواستیم
...
1. تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق
بال و پر از شعله مانند شرر می خواستیم
...
1. گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم
شبنم آسا همه تن دیده به دیدن رفتم
...
1. چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم
بیخود شدهٔ ساغر سر جوش نگاهم
...