آثار جویای تبریزی

صفحه 75 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگینش بدخشان می لعلی بود کهسار تمکینش

2 دل بیمار عشقت را مپرس از صبر و تسکینش که شد از بیکسی های گرمی تب شمع بالینش

3 رخش شد محفل آرا شمع را بردار از این مجلس که باشد چون رگ یاقوت عیب بزم سنگینش

4 شب هجر تو دشمن خوا باشد چشم گریانم دهد مژگان بهم سودن فشار چنگ شاهینش

1 ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود برگ گل سنگ ته دندان شبنم می شود

2 هر کرا در عین اقبال است چشمی بر زمین چون مه و خورشید چشم اهل عالم می شود

3 در ریاض بندگی رعناتر از شاخ گلی است گردنی کز بار تسلیم و رضا خم می شود

4 هر قدر افزون شود آمال کلفت آورد آرزو چون جمع شد بالای هم غم می شود

1 سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی باشد بلایی در جهان مانند آن بالا نمی باشد

2 به حال هر که از خود رفت چون پی می توان بردن که در راه زخود رفتن نشان پا نمی باشد

3 ببر از خلق تا دایم توانی با خدا بودن کسی کو خود به تنهایی کند تنها نمی باشد

4 به غیر از دشت وسعت مشربی کان فیضها دارد چراغی در ته دامان هر صحرا نمی باشد

1 از فیض عشق دید بسی فتح باب دل دریای رحمت است چو گردید آب دل

2 پیکان دل شکار کمان ابروی مرا زنجیر ساز آمده از پیچ و تاب دل

3 چشمم ز جوش اشک شود بحر موج خیز در سینه دور ازو چو کند اضطراب دل

4 هر لاله اش شمیم کباب جگر دهد جایی که خون فشان گذرد چون سحاب دل

1 فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز آن کس که نه دندان فشرد بر جگر امروز

2 از یاد بناگوش تو در باغ بهشتم دارد نفسم فیض هوای سحر امروز

3 فریاد که از آتش عشق تو نمانده است یک گوشهٔ چشم اشک مرا در جگر امروز

4 بر ناله من تنگ بود سینهٔ صحرا از بار غمم کوه ببازد کمر امروز

1 هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود که مرا خون دل از دیده به دامان نرود

2 آنکه از سینهٔ پرداغ من از مرهم رفت هرگز از پنجهٔ گلچین به گلستان نرود

3 آنچه بر چاک دل امروز ز مژگان تو رفت هرگز از پنجهٔ عاشق به گریان نرود

4 رفتن از خویش بود راهبر از مسلک عشق نروی تا ز خود این راه به پایان نرود

1 نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط داد گلبن را بکف جامی ز سر جوش نشاط

2 خندهٔ بی اختیار گل ز هوشش برده است سینه می مالد چمن بر خاک از جوش نشاط

3 همچنان کز خاک روید غنچه ای پهلوی گل در چمن دل را کشد شادی در آغوش نشاط

4 گشته در گلشن ز فیض ساقی ابر بهار لاله مست خرمی و گل قدح نوش نشاط

1 با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش غم پس سر شد و بگرفت قدح جا در پیش

2 راه سر منزل وارستگی از حد دور است توسن سعی زبون دشت تمنا در پیش

3 کشتهٔ ناز تو بر عمر خضر ناز کند دم تیغ تو بود از دم عیسی در پیش

4 پرش رنگ به گرد رم ما پی نبرد نیس دل در ره رفتن زخود از ما در پیش

1 تا چند رود دل پی کاری که ندارد تا کی بود آوارهٔ یاری که ندارد

2 لعل لب او سوخت چسان خرمن جان را چون آتش یاقوت شراری که ندارد

3 دریای غم عشق مربی گهرم راست پرورده دلم را به کناری که ندارد

4 چون بار دل اهل حسد گشت ندانم دل در حرم وصل تو باری که ندارد

1 طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشارش چکد رنگ از حیا چون قطره های می ز رخسارش

2 به صحرایی که از خود رفتن ما خضر ره باشد بلندی های همت می دهد یادی ز کهسارش

3 به گلشن بی تو گر بلبل ببیند پیچ و تابم را شود خون و چکد مرغوله خوانیها ز منقارش

4 کنی نام من سرگشته گر نقش سلیمانی به چرخ آید مثال شعلهٔ جواله زنارش

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی