آثار جویای تبریزی

صفحه 70 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر زورش دهد از هر نگه رطل گرانی چشم مخمورش

2 مرا دیوانه دارد عشق او در دامن دشتی که جوشد خون سودا لاله سان از خاک پرشورش

3 دل خونین نشان ناوک غم گردد از اشکم بود ذوق کمانداری اگر در خانهٔ زورش

4 نمک دارد به امید ترحم گریه در بزمی که شد چشم سفید دردمندان شمع کافورش

1 کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر بهر دنیا غم مخور دنیا ندارد اینقدر

2 وسعتی در خورد وحشت آرزو دارد دلم عالم دیوانگی صحرا ندارد اینقدر

3 لاف همراهی نیارد زد به ما آزادگان وحشت از اهل جهان عنقا ندارد اینقدر

4 محتسب پیمانه نوشان را به طور خودگذار می توان برداشت دست از ما ندارد اینقدر

1 گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار باشد شمیم گریهٔ تلخم گلاب وار

2 یکدم ذخیره ای است برای تمام عمر گردآوری کنی چو نفس را حباب وار

3 با هر که معنیی بود از اهل روزگار گیرد کنارهٔ نقط انتخاب وار

4 از هر که با تو گشته معاشر، حساب گیر!‏ نبود وجود دورنما را سراب وار

1 اگر غبار ره یار می توانی شد چو صبح مطلع انوار می توانی شد

2 به رنگ مردمک از ترک خویشتن بینی چراغ خلوت دیدار می توانی شد

3 اگر غبار ره جستجو توانی گشت عبیر پیرهن یار می توانی شد

4 به مهد کام نهنگ ار توانی آسودن حریف عشق جگرخوار می توانی شد

1 عیار ناقصان از فکر کامل می تواند شد زبان گر خامشی عادت کند دل می تواند شد

2 گهر در عقد گوهر با زبان حال می گوید که بی پا و سران را جاده منزل می تواند شد

3 ز برگ لاله گر برداشتن توان سیاهی را زدامان دلم داغ تو زایل می تواند شد

4 نباشد مستی با نقد دنیا فیض عقبی را کف بخشش کجا چون دست سایل می تواند شد

1 دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز جرس از ناله گلوگیر نگردد هرگز

2 راستان هیچگه از عزم پشیمان نشوند بی رسیدن به نشان تیر نگردد هنوز

3 لذت گریه نه هتر تیره دلی دریابد آب در دیدهٔ زنجیر نگردد هنوز

4 نرود از دل جویا هوس لعل لبش چشم پیمانه ز می سیر نگردد هنوز

1 آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد دل از خریت شد اسیر منجلاب آب و گل

2 می خورم هر لحظه زخم تازه ای زان چشم شوخ بسکه از هر جنبش مژگان زند ناخن به دل

3 اختلاط زاهد افسرده با اهل نشاط سخت ناچسبان بود چون خنده بر روی خجل

4 ننگ از افعال زشتت می کند دیو رجیم وای اگر جویا ز کار خود نباشی منفعل

1 در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش شوخ و حریف حرف مصاحب شراب باش

2 خواهی که جا دهنده معراج عزتت با خلق گرم روی تر از آفتاب باش

3 هرگز مگوی جز صفت همنشین خویش در خلق، طاق چون نقط انتخاب باش!‏

4 ایدل غم زمانه نمی گویمت مخور پیوسته زیر سیلی موج شراب باش

1 غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در لباس مفت آزادی که چون سرو است عریان در لباس

2 تا به کی خواهی کشیدن چادر عصمت به روی صبح را تا کی بود خورشید تابان در لباس

3 زیب ارباب گهر عریان تنی باشد چو مهر ماه از بی جوهری گردیده پنهان در لباس

4 از دو دامن پوش خوبان، رشک گلزار است هند همچو گل نازک نهالانند عریان در لباس

1 نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مدار عکس در آیینه چون در چشمه باشد بیقرار

2 از بر خود افکند در سینه کندنها برون هست از نامی من عاصی نگین را بسکه عار

3 سخت رنگین می نماید جلوهٔ موج هوا یا زمستی بال افشان گشته طاؤس بهار

4 هر که بر درگاه دولت مانع سایل گماشت چو بداری بهر خود آماده کرد از چوب دار

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی