آثار جویای تبریزی

صفحه 67 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 یار مست است امشب و من کامرانم از لبش میمکم چندان که خون خود ستانم از لبش

2 بخت بیدار از شکر خوابش مساعد شد مرا میستانم داد خود تا می توانم از لبش

3 ناز قاصد برنتابد عالم یک رنگیم منکه همچون نامه با او همزبانم از لبش

4 غنچه اش را می توانم گفتن الحق قوت روح بی تکلف همچو تن بالیده جانم از لبش

1 دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد کز افشاندن غبار دامن صحرا فزون گردد

2 سرت گردم بیا بر مردم چشمم ترحم کن چو داغ لاله تا کی بی تو در گرداب خون گردد

3 چنین کز بخت برگردیده روگردانم از مقصد عجب نبود درین ره راهزن گر رهنمون گردد

4 گرفته کار عشق و عشقبازی در حرم اوجی که گل بر گوشهٔ دستار من داغ جنون گردد

1 آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار خندها از غنچهٔ گل زیر لب دارد بهار

2 تا زشور خنده رنگ قهقهه گلها که ریخت؟ دیدهٔ بد دور طوفان عجب دارد بهار

3 پرورش در دامن آب و هوای خلد یافت هم حسب دارد بهار و هم نسب دارد بهار

4 چهره اش برگ گل و خار کبودش یاسمن جلوهٔ لیلی نژادان عرب دارد بهار

1 هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل یارب تهی مباد ازین می سبوی دل

2 جز غنچه ای که می شکفد از نسیم صبح از کس ندیده ایم درین باغ روی دل

3 تا خنجر ترا لب زخم دل مکید آمد مرا ز فیض تو آبی به جوی دل

4 تا با خودی ز حضرت دل دور مانده ای از خود برون خرام پی جستجوی دل

1 ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باشد آه به باد رفته و اشک چکیده باش

2 جمعیت دل ار طلبی راه درد گیر یعنی به رنگ غنچه گریبان دریده باش

1 اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه‌ای کمتر وگر بر باد شد خاکسترش پروانه‌ای کمتر

2 به پیش مستی چشمش که یارب باد روزافزون بود سامان صد میخانه از پیمانه‌ای کمتر

3 نثار دوست کن گر نیم جانی در بدن داری ز همت دور باشد بودن از پروانه‌ای کمتر

4 ز جوش درد بی‌او خون دل در دیده‌اش گردد تو ای بی‌درد تا کی باشی از پیمانه‌ای کمتر

1 صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده اند دامن خود را از آن چون دام ماهی چیده اند

2 مولوی پر تکیه بر علمت مکن پرگاروار آهنین پایان در این ره بیشتر لغزیده اند

3 قدر خود بنگر به میزان تمیز اهل طبع مردم موزون سراسر مردم سنجیده اند

4 گوشه گیران فارغند از حلقهٔ اهل ریا خویش را مانند محراب از میان دزدیده اند

1 خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل منصب در خاک و خون غلطیدن ارزانی به دل

2 تا کند با ناوک بیداد او نسبت درست داده اند از روز اول شکل پیکانی به دل

3 غنچهٔ امید ما محنت پرستان بشکفد رو کند از یاد زلفی چون پریشانی به دل

4 اهل عصیان را ندامت مایهٔ دل زندگی است سودمند افتاده تریاق پشیمانی به دل

1 به بیخودی شد از آن همزبان من تصویر که هست محرم راز نهان من تصویر

2 کتاب بی خودی ام، حاشیه است تفسیرم زبان حیرتم و ترجمان من تصویر

3 به گوش بی خبری از زبان خاموشی بیان نموده بسی داستان من تصویر

4 ترا نکرده اثر در دل آه و نالهٔ من وگرنه جامه درید از فغان من تصویر

1 دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وفور زنگ خورد فولاد را سازد چو ناخن بند مور زنگ

2 فلک را هست در بالا دوی زینت زمهر و مه بلی شاطر بلند آوازه می گردد ز شور زنگ

3 کدورت مرد را آخر زبون خویش می سازد بپیچد گر بود سرپنجه از فولاد زور رنگ

4 شود از کینه دل در گرد کلفت عاقبت پنهان سیه گردد چو بر آیینه زور آرد وفور زنگ

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی