می رباید خط روی لاله گونم از جویای تبریزی غزل 705
1. می رباید خط روی لاله گونم بیشتر
در بهاران می شود سوز جنونم بیشتر
1. می رباید خط روی لاله گونم بیشتر
در بهاران می شود سوز جنونم بیشتر
1. گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار
باشد شمیم گریهٔ تلخم گلاب وار
1. بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر
راه نگاه دیدهٔ تر بسته نکوتر
1. از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر
باشدم از اشک گلگون لاله زاری در نظر
1. شد دل دریا کنارم ته همین از چشم تر
موج قلزم گشته هر چین جبین از چشم تر
1. اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانهای کمتر
وگر بر باد شد خاکسترش پروانهای کمتر
1. پای هر نخلی که بوسیدم به دوران بهار
در چمن گل بر سرم افشاند احسان بهار
1. باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرور
شد تهی گشتن رگ کردن به تسبیح بلور
1. کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر
بهر دنیا غم مخور دنیا ندارد اینقدر
1. نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر
به غیر از وصل خوبانم به دل اندیشهٔ دیگر
1. آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر
چون داغ لاله قد نکشد از بر جگر
1. از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرار
طفل ما نگرفته جز در دامن صحرا قرار