آثار جویای تبریزی

صفحه 60 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یابد زبان چون گوش فیضی از سخن هرگز نمی یابد

2 چو ریگ شیشهٔ ساعت کسی ذوق سفر داند که آرام و سکون را در وطن هرگز نمی یابد

3 برون از پوست سیر عالم آزادگی خواهم تنم آسایشی زین پیرهن هرگز نمی یابد

4 زآب دیده می بالد گل داغ جگر جویا جز اشک ما طراوت این چمن هرگز نمی یابد

1 هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان شود قطره، عمان می شود چون واصل عمان شود

2 همچو آن بلبل که بر روی گل مستی کند بوسه از لبها به رخسار تو بال افشان شود

3 پای مژگانت ز گرد سرمه می آید به سنگ این سزای آنکه از چشم تو روگردان شود

4 محو دیدار تو از فیض نگاه چشم پاک همچو شبنم می تواند پای تا سرجان شود

1 سالکانی که به خورشید رخت دل بستند شبنم آسا به نگه سوی تو محمل بستند

2 به طپش از قفس، امید رهایی غلط است این طلسمی است که بر بازوی بسمل بستند

3 رنگ شادی به رخ از پهلوی دل چشم مدار این حنا غنچهٔ گل را به انامل بستند

4 رهروانی که فروماندهٔ استدلالند سدی از سنگ نشان در ره منزل بستند

1 شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پیدا شد به خود پیچید آهم شعلهٔ جواله پیدا شد

2 سرشکم آب و رنگ خون حسرت گشت بی‌رویت به خون غلتید آهم بی‌تو داغ لاله پیدا شد

3 تب عشقش ز بس بی‌تاب دارد خاطر جویا نگاه گرم کردم بر لبش تبخاله پیدا شد

1 چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور افکند دل تپیدن‌ها مرا از بزم او دور افکند

2 بسکه در دل ناله را دزدیده ام از شرم غیر قطرهٔ اشکم به دریا گر فتد شور افکند

3 دشت وسعت مشربی رنگ جهان تازه ای می تواند در فضای دیدهٔ مور افکند

4 از شراب جلوه ات یابد چمن گر خرمی جام لاله داغ را چون درد می دور افکند

1 آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود قطره دریا می شود چون واصل دریا شود

2 قفل بر مخزن نشان مایه داریهای اوست راز عشق از بستن لب بیشتر رسوا شود

3 قامت و رفتار او را دید چون سرو چمن شد خرامان تا بلا گردان آن بالا شود

4 بسکه دزدیم نگاه شرم ازرخسار یار چشم دارم دیدهٔ داغ دلم بینا شود

1 در فضای سینه چون شاهین یادش بر پرد مرغ هوشم با تذرو رنگ پر در پر پرد

2 هر قدر باشد قوی با فرع محتاج است اصل مرغ اگر شاهین بود از پهلوی شهپر پرد

1 خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود کوتهی دیوار را حصن سلامت می شود

2 رفتگان را طور رفتارش برانگیزد زخاک قامتش چون در خرام آید قیامت می شود

3 هر مجازی را به درگاه حقیقت مسلکی است چون هوس برخویشتن بالد محبت می شود

4 رحم در دلها کن ای ساقی که از جام دگر عارض او برق خرمن سوز طاقت می شود

1 مانع سوز دل خستگی آزرم شود کی علاج تب عشق از عرق شرم شود

2 دین و دل نذر گذارم تو مگر رام شوی می کشم چله کمان تو مگر نرم شود

3 گردد از عکس رخش موم صفت آینه آب هم چو خورشید مه من چو ز می گرم شود

4 می شود شرم ز بالای خرامت شوخی شوخی از پهلوی تمکین تو آزرم شود

1 سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود هیچ کم لاله ازین باغ به چیدن نشود

2 پی به مقصد نبری تا نگریزی از خویش طی این مرحله جز پای بریدن نشود

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی