آثار جویای تبریزی

صفحه 57 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دارد چرا می پوشی از حق چشم، باطل دیدنی دارد

2 که با چشم سخن گویت تواند بود همدستان سرت گردم زبان ناز هم فهمیدنی دارد

3 گره بیگانه است از جبههٔ گل شوخ من واشو چه گفتم غیر یک قربان شوم رنجیدنی دارد

1 آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود چون هوا گیرد بخار از بحر باران می‌شود

2 شد ریاضت قوت روح ما که شمع بزم را هر قدر می‌کاهد از تن روزی جان می‌شود

3 چون طلوع صبح کز فیض جهان روشن می‌شود گر تو لبخندی کنی عالم گلستان می‌شود

4 ای دل از کوچک‌نهادی‌های خصم ایمن مباش یک شرر آتش‌فروز صد نیستان می‌شود

1 هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می کشد آفتاب از صبح سر در زیر چادر می کشد

2 کفر و دین را امتیازی نیست در بازار عشق این ترازو خاک را با زر برابر می کشد

3 در پی عرض هنر هرگز نباشد اهل دل همچو تیغ آیینه کی منت زجوهر می کشد

4 می کشد از رشک آن رخسار و ابرو مهر و ماه آنچه زان داندان و زان لب شیر و شکر می کشد

1 کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دارد چو شمع بزم پنداری که آتش در گلو دارد

2 نیندازد خدا با سخت رویان کار یکرنگان که با آیینه هر کس روبرو گردد دورو دارد

3 بهاران آنچنان عشرت فزا آمد که زاهد هم دماغی با وجود کله خشکی چون کدو دارد

4 گل بی اعتباری راست زان نشو و نما در هند که اینجا آبروی مرد حکم آب جو دارد

1 آه از لب چون شکر خوبان سمرقند کش نیشکر قامتشان راست ثمرقند

2 از لطف مزاجی که تو داری، نپسندی از شیرهٔ جان ریخته باشند اگر قند

3 نبود نمک چشم تو با دیدهٔ بادام حاشا که بود چاشنی لعل تو در قند

4 شیرینی گفتار وی از پهلوی لبهاست آری به عمل آمده جویا ز شکر، قند

1 تو آفت دل و جان نزار خواهی شد تو برق خرمن صبر و قرار خواهی شد

2 چنین که جوش ترقی است آب و رنگ ترا گل سرسبد روزگار خواهی شد

3 شوی دمی که چو ماه تمام خرمن فیض زیمن دیدهٔ شب زنده دار خواهی شد

4 چنین که لطف تنت دمبدم فزون گردد لطیف تر ز شمیم بهار خواهی شد

1 در سینه آنچه این دل مایوس می کند کی در فرنگ نالهٔ ناقوس می کند

2 آنجا که سرو قد تو آراست بزم رقص رنگ پریده مستی طاؤس می کند

3 گر حکیمانه زند کس چو تو ساغر جویا می نگوییم که افسرده ادراک زند

1 دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند کاندیشهٔ شکار هما با مگس کند

2 با یاد عارض تو اسیری که دل خوش است پیوسته سیر گل ز شکاف قفس کند

3 شاید تواندش قفس مرغ ناله شد دل را چو رخنه رخنه کسی چون جرس کند

4 بوسی اگر در اول مستی دهد زلطف ما را به کام دل ثمر پیش رس کند

1 غنچه تا بگشود لب، خونین‌دلم آمد به یاد لاله را دیدم چراغ محفلم آمد به یاد

2 در فضای باغ دیدم داغ‌های لاله را چشم در خون خفتهٔ داغ دلم آمد به یاد

3 جلوه‌گر شد موج تا در دیده‌ام با اضطراب پرفشانی‌های مرغ بسملم آمد به یاد

1 خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید صاف نشاط از آن لب خندان فرو چکید

2 آبی که خورده بود دل از دیدن تو دوش امروز اشک گشت و ز مژگان فرو چکید

3 در گلشنی که سرو تو رنگ خرام ریخت خوناب ناله از لب مژگان فروچکید

4 می خوردی و زلال طراوت زعارضت چون اشک اهل درد به دامان فروچکید

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی