آثار جویای تبریزی

صفحه 48 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 اسم باید که موافق بمسمی باشد زشت رو کی سزد ار نام جمالا باشد

1 رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ماند صورت حال تو بر دیوار این دیوانه ماند

2 گرچه مجنون رفت از دنیا ولی هر گرد باد گرده ای از صورت احوال آن دیوار ماند

3 بر سر خود ریخت شمع بزم از تأثیر عشق هر قدر خاکستر از بال و پر پروانه ماند

1 دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید مست چندانکه ز خود ر فت به جایی نرسید

2 چون پی قربانی من بر زند دامان ناز گل کند از شش جهت جوش مبارکباد عید

1 دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد گر اینچنین نبود آنچنان نمی باشد

2 ز حادثات اگر خواهی ایمنی بگریز به کشوری که در او آسمان نمی باشد

3 چه مایه نفع که از نقد عمر برگیرد کسی که در غم سود و زیان نمی باشد

4 به اوج قرب چسان ره بری ز استدلال برای بام فلک نردبان نمی باشد

1 زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردارد زدرد ناله ام افغان دل هر سنگ بردارد

2 ته سنگ گرفتاری نماند از نگین دستش تواند هر که دل از فکر نام و ننگ بردارد

3 ز دل گرد کدورت برد اشارتهای ابرویش مگر این صیقل از آیینهٔ ما زنگ بردارد

4 به رنگ پرتوی کز شمع محفل هر طرف افتد هوا از پهلوی رخسارهٔ او رنگ بردارد

1 آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند باید که خویش را ز خود اول جدا کنند

2 دل را به ناز چاشته خوار جفا کنند تا رفته رفته اش به بلا مبتلا کنند

3 آهی خمیر مایهٔ صد صبح روشن است آنجا که رو به عالم صدق و صفا کنند

4 تا آبرویشان نرود همچو آب جوی پاکان به قطره ای چو گهر اکتفا کنند

1 از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود این کتاب آخر ازین شیرازه ابتر می شود

2 شعله ور گردد چو از می آتش رخسار یار عندلیب گلشن حسنش سمندر می شود

1 گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد تکلف بر طرف دیوانگیها عالمی دارد

2 حریفی در دو عالم نیست چون چشم سیه مستت که دارد عالمی با غیر و با ما عالمی دارد

3 گل سودای داغ لاله بر سر می زنم جویا گریبان چاکی و دامان صحرا عالمی دارد

1 چو او در بزم ارباب هوس می‌رفت و می‌آمد مرا جان در بدن همچون نفس می‌رفت و می‌آمد

2 ز شوق دیدن لعلش سحرگه غنچهٔ گل را تذرو رنگ بیرون از قفس می‌رفت و می‌آمد

3 اگرچه پای سعیم بود در دامان صبر، اما دلم در سینه مانند جرس می‌رفت و می‌آمد

4 روان بی‌قرار از جسم غم فرسوده‌ام بر لب به شوق پای‌بوست هر نفس می‌رفت و می‌آمد

1 هرکه در عشقت ز مژگان اشک نابش می‌چکد غالبا خوناب خامی از کبابش می‌چکد

2 بر گل رویت نگاه شعله‌آشامان عشق اندکی گر پا بیفشارد گلابش می‌چکد

3 هرکه دارد گریه‌اش سامان آهی در گره اشک از مژگان تر همچو حبابش می‌چکد

4 تشنه‌لب زخمی که من دارم در آغوش هوس تیغ او را بس که می‌افشارد آبش می‌چکد

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی