آثار جویای تبریزی

صفحه 44 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد که از نفس رگ جانم فتیله عنبر شد

2 مراد مرد ترقی است در مراتب عشق اگر نه به شد داغ دل تو بهتر شد

3 بتی که نرگس مستش بلای جان و دل است کشید سرمه به چشم این بلای دیگر شد

4 ز سر نامهٔ دل تا دلت شود آگاه پرید رنگ چو از چهره ام کبوتر شد

1 آن نور که هر ذره ازو در لمعان است در پردهٔ پیدایی او گشته نهان است

2 در دیدهٔ بالغ نظران پرتو خورشید بر خاک ره افتادهٔ آن سرو روان است

3 تا ترک نگاه تو دگر قصد که دارد دستی زدده بر تیرکش آن مژگان است

4 فریاد که دور از می چون خون کبوتر خون دلی از دیده مرا در سیلان است

1 دل که در او سوز عشق راه ندارد روشنیی از چراغ آه ندارد

2 خانه به دوش فنا به رنگ حباب است هر که عنان نفس نگاه ندارد

3 هست دلم راز پهلوی زر داغت دولت نقدی که پادشاه ندارد

4 گوهر آن گوشواره مهر فروغ است روشنی این ستاره ماه ندارد

1 در حریمش دل و جان باخته می باید رفت شمع سان پای ز سر ساخته می باید رفت

2 توبه کن تا سبک از خویش توانی برخاست آنچه اندوختی، انداخته می باید رفت

3 بخت اگر یار و مددکار شود سایه مثال پی آن قد برافراخته می باید رفت

4 تا شود آینهٔ جلوهٔ او در ره شوق دل زفکر همه پرداخته می باید رفت

1 آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من است وانکه بر گردش توان گردید بدخوی من است

2 تا تو رفتی کار صبرم با جنون افتاده است داغ دل چون لاله در گرداب خون افتاده است

1 شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند در دل شب چون زلب نام خدا گردد بلند

2 قمری مستی ست پنداری به پرواز آمده چون کف خاکستر ما بر هوا گردد بلند

3 صفحهٔ تصویر سازد پرده های گوش را چون به یاد عارضی فریاد ما گردد بلند

4 بی تو سرو آه از بالای ضعف پیکرم همچو قد کودکان در سالها گردد بلند

1 در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماست رفتن از رنگی به رنگی نعمت الوان ماست

2 تا درون ما خم صهبای صدرنگ آرزوست بر جگر دندان فشردن نعمت الوان ماست

3 بسکه برچیدیم با دامن سرشک از چشم تر مردمک چون لاله داغ گوشهٔ دامان ماست

4 من غلام آنکه جویا خاک پای قنبرش قبلهٔ ما کعبهٔ ما دین ما ایمان ماست

1 مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برون آرد که این آیینه حسن دیگر از جوهر برون آرد

2 به شوق آن گل رخسار از بلبل عجب نبود به رنگ غنچه گر در بیضه بال و پر برون آرد

3 اگر اشکی فرو ریزم ز مژگان خون می ریزد وگر آهی برآرم از جگر خنجر برون آرد

4 در مقصود افتاد از کفم در بحر نومیدی مگر غواص لطف ساقی کوثر برون آرد

1 مرا خون دل از دست جانانه ای است که هر نقش پایش پریخانه ای است

1 لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است چشم مخمور بتان خواب فراموش من است

2 آفتاب من بیا کز شوق هم آغوشی ات چون مه نو آنچه از من مانده آغوش من است

3 نالهٔ حیرت نصیبان را زبان دیگر است شور صد محشر نهان در وضع خاموش من است

4 در ره فخریه پر بالا دوی محمود نیست ورنه گردون از مه نو حلقه در گوش من است

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی