آثار جویای تبریزی

صفحه 31 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 نونهال من بسی از شاخ گل رعناتر است سرو من بسیار از شمشاد خوش بالاتر است

2 هست خوبان را دورنگی در خور حسن و جمال از گل رعنا بت زیبای من رعناتر است

1 عالم از جوش بهاران چه بسامان شده است شش جهت نام خدا یک گل خندان شده است

1 در عشق فتح باب دل از اضطراب هاست انگشت موج عقده گشای حباب هاست

2 خلوت نشین دیدهٔ من تا شدی بناز از پردهٔ خیال برویت نقاب هاست

1 با اسیران نازها امروز زنجیر تو داشت حلقه از چشم بتان زلف گرهگیر تو داشت

2 بعد مردن هم نشد کم آتش دل گرچه ریخت بر سر ما هر قدر آبی که شمشیر تو داشت

3 شرم را نازم که هر گه چهره ات را می گشود جنگها با خامهٔ نقاش تصویر تو داشت

4 یاد ایامی که از هر حلقهٔ زلف کجش صد کمند آماده جویا بهر تسخیر تو داشت

1 تپیدن‌ها در دل می‌زند دلدار می‌آید ز خود رفتم سر راهی بگیرم یار می‌آید

2 خرامت باز آیین بدن گلشن گشته است امشب که بوی یوسف از پیراهن گلزار می‌آید

3 به کام غیر چون می‌بینمت از دور می‌نالم چو آن بلبل که با گل بر سر بازار می‌آید

4 توان با وسعت مشرب ملایم ساخت سرکش را چو راه سیل بر صحرا فتد هموار می‌آید

1 شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است دولت بیدار زیرپای مستان خفته است

2 در حقیقت کمتر از شمشیر خوابانیده نیست وای بر قاتل اگر تیغ شهیدان خفته است

3 کی تواند ظرف صهبای خیالش گشت دل یاد چشم مست او در خلوت جان خفته است

4 دام صد نیرنگ باشد هر خم مرغوله اش فتنه ها زیر سر زلف پریشان خفته است

1 دل گرفتار است تا گردآور سیم و زر است بلبل ما در قفس چون غنچه از بال و پر است

2 نالهٔ عاشق بقدر درد می بخشد اثر آه اگر بی لخت دل باشد خدنگ بی پر است

3 می همین دل مردگان را نیست اکسیر حیات رنگ رخسار ترا هم کیمیای احمر است

4 برق بیتابیم را کهسار غم جولانگر است دل تپیدن شهپر عنقای قاف دیگر است

1 خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است آری این مهمانسرا از فیض مهمان روشن است

2 از گداز تن دل ارباب عرفان روشن است گرنه باور داری از شمع شبستان روشن است

3 کی نهان مانند در آفاق صاحب گوهران استخوان پاک همچون صبح تابان روشن است

4 عشق در آغوش آفت پرورد عشاق را شمع ما آزادگان از باد دامان روشن است

1 هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد گردیست که از گرمی رفتار تو خیزد

2 صد یوسف خوبی است متاع سر دستش بویی که ز پیراهن گلزار تو خیزد

3 هر اشک جگرسوز من از روزن چشمم آمیخته با شعلهٔ دیدار تو خیزد

4 با پیرهن چاک و دل خون شده از خاک چون لاله شهید گل رخسار تو خیزد

1 از موج چین، جبین هر آن کس که ساده است دایم در بهشت به رویش گشاده است

2 هان بی خبر سفینهٔ عمر تو از نفس در جذر و مد بحر خطر اوفتاده است

3 کامل نشد هنوز بهار جمال تو یعنی گل تو غنچه و سروت پیاده است

4 سر بر کنار دامن منزل نهاده است چون نقش پای هر که ز پا اوفتاده است

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی