آثار جویای تبریزی

صفحه 15 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود را کشد صبح از خجالت بر سر خود چادر خود را

2 از آن با چشم دل حیران حسن خوبرویانم که صنعت می نماید خوبی صنعتگر خود را

3 زبان خبث یاران سر کند چون تیغ بازی را ز بس می ترسم از بزم چنین گیرم سر خود را

4 بتی دارم که سازد لیلی شب از حجاب او نهان در حقهٔ مهر از کواکب زیور خود را

1 بود دو نرگس آن شوخ بی تحاشی ما ز جنبش مژه در کار دلخراشی ما

2 به نرگس تو که بیهوش ساغر ناز است اثر نکرد گلاب نیاز پاشی ما

3 جنون ما نمک شور صد قیامت شد ز واعظان که نشستند در حواشی ما

4 مرا ز رشتهٔ آهست تار و پود وجود دگر چه حرف کسی را به خوش قماشی ما

1 هر دلی آیینه دار صورت اندیشه ای است این پری هر دم برنگ تازه ای در شیشه ای است

2 هر دم از عمر سبکسیر تو قدری کم شود آمد و رفت نفس در کندن جان تیشه ای است

3 بسکه از آهم مکدر شد هوای گلستان هر رگ گل گوییا در خاک پنهان ریشه ای است

4 اینقدرها در پی آزار خاطرها مکوش جان من دل در فضای سینه شیر بیشه ای است

1 از صفای خاطر ما هیچکس آگاه نیست عکس را در خلوت آیینهٔ ما راه نیست

2 فارغ از قید عبادت نیست در عالم دلی این نگین را نقش شیر از بندهٔ درگاه نیست

3 قامت خم بسته از حرص آنکه از طول امل رشتهٔ قلاب صید مطلبش کوتاه نیست

4 داغ خواری لازم روی طلب افتاده است دعوی ما را دلیل روشنی چون ماه نیست

1 اضطرابم آتش رخسار او را دامن است شمع گل از شعلهٔ آواز بلبل روشن است

2 تیغ اقبالش خورد بر ابر در پیکار نفس هر کرا چون کوه پای جستجو در دامن است

3 هر که از سر بگذرد آسان برون آید زخویش بر تن آزادگان سر تکمهٔ پیراهن است

4 عیب پوشی عین بینایی است اهل دید را ظلمت شب سرمهٔ بینش بچشم روزن است

1 بسکه گرد کلفتش بسته است راه از شش جهت چون لحد تنگست بر دل دستگاه از شش جهت

2 همچو بوی غنچه از یاد تو هر شب تا سحر گشته ما را بستر گل تکیه گاه از شش جهت

3 هر طرف دیوانه سان زان روی می بینم که هست جلوهٔ دیدار مقصود نگاه از شش جهت

4 تیره روزان تو را از تنگنای آسمان بسته شد مانند خون مرده را از شش جهت

1 همین نه لعل ترا معجز دم عیساست ز رویت آینه را جلوهٔ ید بیضاست

2 چه دولتی است که در عشق بشکند رنگی به دستم آینه از عکس خویش خشت طلاست

3 کسی که در غم عشقت ضعیف شد، داند که رنگ چهره گرانخیزتر ز رنگ حناست

4 فزون ز لذت بیداد دولتی نبود مرا که بر سر شمشیر جور بال هماست

1 مگر بگذشت دل آزرده ای با درد ازین صحرا که همچون آه دردآلود خیزد گرد ازین صحرا

2 ز فیض خاک دردآلوده ام جویا عجب نبود بجای گرد برخیزد اگر فریاد ازین صحرا

1 قبای پاره نصیبش زچرخ مینایی است همیشه هرکه چو گل در پی خودآرایی است

2 بغیر من به خیال کسی گذار مکن به سیر خلوت دلها مرو که رسوایی است

3 ز حسن کامل آن دلربایی چار ابرو کدام دل که نه در چارسوی رسوایی است

4 زکوة جلوه مپندار سایه بر خاکم ترا که موسم جوش بهار رعنایی است

1 دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست این قفل را کلید ز خط ایاغ ماست

2 پاشیدن از خجالت رخسار او به خاک طور نیازپاشی گلهای باغ ماست

3 ارواح قدسیان دم پروانگی زنند در محفلی که روشنی اش از چراغ ماست

4 در خون نشسته لاله صفت برگ برگ گل از رشک لخت لخت دل داغ داغ ماست

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی