آثار جویای تبریزی

صفحه 13 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 گر بخرامد، نسیم خلد برین است چون بنشیند، بهشت روی زمین است

2 ناز تو رنگینی جمال تو افزود شهپر طاووس حسن، چین جبین است

3 مست نگاهم، تبسمی مزه ام بس لعل تو از خنده پستهٔ نمکین است

4 از چه نگردم به گرد دشت چو مجنون لیلی چشم سیهت خانه نشین است

1 ‏ چنان کز شهد و شکر نقل نوشین می‌شود پیدا چو لب بر لب گذاری جان شیرین می‌شود پیدا

2 از این سنگین‌دلان قانع به زهراب جفا گشتم وفا شهدی‌ست در دل‌های مؤمنین می‌شود پیدا

3 قران مهر تابانی است با کف الخضیب اینجا چو با جام می آن دست نگارین می‌شود پیدا

4 مباد شوخی از یادش رود زین کم‌نگاهی‌ها چو ناز از حد فزون گردید تمکین می‌شود پیدا

1 شکست رنگ نگارم شد از شراب درست که ناتمامی ماه است زآفتاب درست

2 به بزم باده پرستان منم که همچو حباب سبوی خویش برون آورم ز آب درست

3 به رنگ و بوی جهان دل مده که گردیده است نظام عالم امکان ز انقلاب درست

4 مرا عمارت حال خراب کن ساقی شود شکست دلم از شراب ناب درست

1 هیچ اثر از پختگی ها با زبان معلوم نیست این ثمر را بسکه خام است استخوان معلوم نیست

2 از دلایل راه حق چون رشتهٔ گوهر گم است جادهٔ این ره ز بس سنگ نشان معلوم نیست

3 اهل حق را خصمی گردون نباشد در نظر بازوی پر زور را زور کمان معلوم نیست

4 هرزه گویان را سزد با بی کمالان احتیاط زشتی آواز بر گوش گران معلوم نیست

1 تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گرفت شد چنان سرخوش که پنداری کدو بر کف گرفت

2 آب گردد بس که از شرم صفای عارضش دست از آن آیینه می‌شویم که او بر کف گرفت

3 گفت ازین مو هم فزون‌تر عاقبت کاهد تنت وقت گفتن تار زلف آن جعد مو بر کف گرفت

4 سیر دارد گلشن رخساره‌اش از عکس جام تا گل پیمانه آن آیینه رو بر کف گرفت

1 طرهٔ مشکین چو جانان دسته بست دل ز دود آه ریحان دسته بست

2 از دریدن در غمت دل غنچه وار یک بغل چاک گریبان دسته بست

3 بسکه شب در اشکریزیها فشرد چشم گریان خار مژگان دسته بست

4 ز آب و رنگ حسن او در آتشم از گل داغ بهاران دسته بست

1 کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده است خال بر رخسارهٔ سبزان چراغ مرده است

2 بسکه می پیچد به خود از تیره روزیهای من شام هجران سایهٔ آن زلف برهم خورده است

3 سرود نوخیز تو تا بیرون خرامید از چمن برگ برگ غنچه اش لخت دل آزرده است

4 ظاهرا از روزن آیینه خود را دیده ای یا ز رویت رنگ سیلاب طراوت برده است

1 از روی نو خط تو دل زار من شکفت چون نشکفد که سبزه دمید و چمن شکفت

2 برداشت زلف را زبناگوش او نسیم در باغ آروزی دل یاسمن شکفت

3 بی او دلش زغنچه پر از خون حسرت است از خندهٔ گل ارچه چمن را دهن شکفت

4 فانوس سان زپهلوی یادش که در دل است گلهای نور باطنم از پیرهن شکفت

1 بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده است هر طرف چون نقش پا نقش جبین افتاده است

2 پیش ما باشد یکی پست و بلند روزگار نقش ما برخاسته تا بر زمین افتاده است

3 حلقه های دامنش از مژگان برگردیده است صید دل را آنکه در فکر کمین افتاده است

4 هست در جولانگه او جاده ها خط شعاع نقش پایش آفتابی بر زمین افتاده است

1 موسم جوش گل و نسترن است لاله تریاکی سیر چمن است

2 شوخ چشم است ز بس نرگس باغ غنچه در پردهٔ صد پیرهن است

3 سوسن از قشقهٔ زرین در باغ بت خنجر به کف برهمن است

4 غنچه سرمست می رنگ گل است سنبل آشفتهٔ بوی سمن است

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی