آثار جویای تبریزی

صفحه 12 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 درویشیم به حشمت دارا برابر است فقرم به پادشاهی دنیا برابر ا ست

2 آنجا که عشق شور به بحر دل افکند یک قطرهٔ سرشک به دریا برابر است

3 وحشت مرا به عالم دیگر فکنده است گمنامی ام به شهرت عنقا برابر است

4 دون همتی که سرکشی اش می خلد به دل در پیش ما به خار کف پا برابر است

1 در توبه کوش، توبه حصار سلامت است سیلاب خرمن گنه اشک ندامت است

2 از شب توان گرفت مکافات روز را روزی که نیست شب ز پی او قیامت است

3 صبر گرانرکاب دهد نفس را شکست نصرت همیشه در قدم استقامت است

4 سرو سهی است سایهٔ بالای او، ولی بر خاک ره فتادهٔ آن سرو قامت است

1 از ترک آرزو بفزاید کمال ما چون موج پرفشاندن دستی ست بال ما

2 عاشق فریب نیست بت خردسال ما چون بار دل کشد صنم نونهال ما

3 از خویش رفتگان ره جستجوی دوست پی را رسادنده ام براه خیال ما

4 از سر به توبه، گرمی شوق می ام نرفت نشکست این تب از عرق انفعال ما

1 دل افروخته را آفت افسردن نیست هر کرا زنده به عشق است غم مردن نیست

2 کرد گردآوری خود دلم از پهلوی صبر کار گرداب به جز گریه فرو خوردن نیست

3 بر جگر گوشهٔ دل داغ اسیری مپسند ستمی سخت تر از معنی کس بردن نیست

4 این بساطی که زامید فروچیده دلت پیش ارباب نظر قابل گستردن نیست

1 بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس است خامشی در شرمساریها گواه ما بس است

2 ما تنگ ظرفان به یاد باده مستی می کنیم در بهاران سایهٔ تا کی پناه ما بس است

3 گرد راه نیستی شو تا به مقصد پی بری در محبت، رفتن از خود خضر راه ما بس است

4 احتیاج شاهدی در دعوی عشق تو نیست مهر داغی بر سر طومار آه ما بس است

1 جان اسیر تست تا تیغت به خونم مایل است می کشم ناز تو تا تیرت ترازو در دل است

2 چون توان آسوده زیر چرخ کین ویرانه را هر طرف دیدیم دیوارش به این سو مایل است

3 گر ز دنیا نگذرد سالک به مقصد کی رسد؟ چون شرر تا چشم پوشید از جهان در منزل است

4 حسن کردار تو را اشک ندامت آبروست گرنه این باران بود تخم عمل بی حاصل است

1 مهربانیهای پنهان را مزاج کاین ازوست خنده مستانهٔ زخم دل خونین ازوست

2 چیده ام از بس گل نظاره زان گلزار حسن پنچهٔ مژگان مرا تا چاک دل رنگین ازوست

3 درد او با روی دلها می کند مشتاطکی زلف آهی هر کجا آشفته شد پرچین از اوست

4 صد چمن گل یادش از دل تا به مژگان چیده است دامن صحرا ز اشکم دامن گلچین ازوست

1 دل هجران زده از سیر گلستان سیر است دور از او موج هوابر سر ما شمشیر است

2 نزند ال و پرش در دم حیرت رنگم این خزان جلوه، تذرو چمن تصویر است

3 نالهٔ العطش آمد ز نگاهش چون شمع آتش عشق تو آنرا که گریبانگیر است

4 گریه نگذاشت چو پروانه به گردش گردد موج اشکم به پر و بال نگه زنجیر است

1 به جام می لبی کرد آشنا جانانه ام امشب خط یاقوت را ماند خط پیمانه ام امشب

1 احمد مرسل که عالم جمله در تسخیر اوست ممکنات از حلقه های چرخ در زنجیر اوست

2 قاضی باز و کبوتر، غازی دلدل سوار تا قیامت برق در کار رم از شمشیر اوست

3 بضعهٔ خیرالبشر کدبانوی دنیا و دین آنکه نور چشم احمد، شبر و شبیر اوست

4 سرور دنیا و دین زین العباد و باقرند آنگهی صادق که عالم روشن از تنویر اوست

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی