آثار جویای تبریزی

صفحه 11 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 چشم او آشیانهٔ دل ما حلقهٔ زلف خانهٔ دل ما

2 اشک ما حلقه ایست سربسته رازدار فسانهٔ دل ما

3 عشق آتش مزاج گل رویان گشته معمار خانهٔ دل ما

4 نیست جویا غریب این گلشن گل بود آشیانهٔ دل ما

1 شد بهار و بیخودیم از نشئهٔ جام هوا توبهٔ ما را شکست امروز ابرام هوا

2 جلوهٔ آهم هوا را بسکه رنگین کرده است صد تذرو اینجا گرفتارند در دام هوا

3 سینه چاک از پردهٔ عصمت دم بیرون نهد هر که همچون صبح می گردد می آشام هوا

4 می دهیدم می که با صد تر زبانی گفته است قاصد شبنم به گوش غنچه پیغام هوا

1 صفای می نگر از جبههٔ گشادهٔ ما حباب آب حیاتست جام بادهٔ ما

2 ز قوت دل و بازوی ناتوانیهاست اگر ز رخ نبرد رنگ ایستادهٔ ما

3 هزار مرحله دوریم از خودی، پیداست نشان نیستی ما زلوح سادهٔ ما

4 حریف بازوی جویا نمی شود گردون که پشت قوس قزح بکشند کبادهٔ ما

1 کی زر دنیا برآرد پریشانی مرا گشته جزو تن چو گل تشریف عریانی مرا

2 دامن آلوده شست اشک پشیمانی مرا حاصل از تر دامنی شد پاکدامانی مرا

3 مانع جودم نمی گردد تهی دستی که هست هر مژه دست دگر در گوهر افشانی مرا

4 جای از بس داده ام در سر هوای عشق را تختهٔ مشق جنون شد لوح پیشانی مرا

1 هر قدر زور آورد عشقت شکیباییم ما شمع سان در سوختنها پای بر جاییم ما

2 کس زحال تیره روزان جنون آگاه نیست همچو شب در خود نهان از جوش سوداییم ما

3 می رویم از خویشتن چون شمع با بال نگاه تا به رخسار تو سرگرم تماشاییم ما

4 مشت خاک ما کند جولان قمری بر هوا گرد راه جلوهٔ آن سرو بالاییم ما

1 غم بود چاره حریف به غم آموخته را بستم از داغ تو بر زخم جگر سوخته را

2 پردهٔ شرم تو شد حیرت نظارهٔ ما کرده ای جامهٔ آن تن نظر دوخته را

3 گر خجالت کش رخسار تو نبود گل باغ از کجا آورد این رنگ برافروخته را

4 زود چون شمع بری راه به سر منزل وصل هادی خویش کنی گر نفس سوخته را

1 رنگین کنی زخون جگر گر خیال را شاید که دلنشین شود اهل کمال را

2 در پیش قامت تو چو بید موله است سر بر زمین ز بار خجالت نهال را

3 مایل به ابروی تو دم حیرتم که هست حاجت به همنشین ادافهم لال را

4 ترسم به شیشه خانهٔ رنگت فتد شکست با ماهتاب چهره مکن آن جمال را

1 از عکس تو شد گرم طپش تا دل دریا گوهر شده تبخال لب ساحل دریا

2 اشکم چو نهد قطره زنان روی سوی بحر پنهان شود از شرم گهر در گل دریا

3 هر ذره ام آیینهٔ معشوق نمایی است دریا شود آن قطره که شد واصل دریا

4 جویا نگه گرم که رو کرد سوی بحر کز موج پر و بال زند بسمل دریا

1 که چو سوزن دوختی بر جامه چشم خویش را گاه عینک وار بر عمامه چشم خویش را

2 می نویسم نامه و از فرط شوق دیدنت بسته ام نرگس صفت بر خامه چشم خویش را

3 همچو آن عینک که در جزوی فراموشش کنند کردم از شوقت نهان در نامه چشم خویش را

4 ترک دنیا کرده ام در عین خواهش های نفس بسته ام در گرمی هنگامه چشم خویش را

1 در زنگ ابر هر قدر آیینه هواست چشم و دل صراحی و پیمانه را صفاست

2 روشن ز شمع بزم بود اهل دید را کاخر به چشم می رود آنکس که خودنماست

3 خواهی به مدعا رسی از مدعا گذر زشت است مدعای تو گر ترک مدعاست

4 ناحق به خاک ریخته ای خون عیش را قاضی میان ما و تو ای محتسب، خداست!‏

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی