آثار جویای تبریزی

صفحه 10 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 همچو گل تنها همین نبود صفا حسن ترا صد ادا باشد نهان در هر ادا حسن ترا

2 بارها سنجیده ام با عارض خورشید و ماه رتبهٔ دیگر بود نام خدا حسن ترا

3 چون نباشد لایقت غیر تو دیگر هدیه ای داده ام آیینهٔ دل رونما حسن ترا

4 همچو مه گر ظلمت شبها فروزان تر شود تیره بختی های ما داده جلا حسن ترا

1 ما راست ای سرآمد لیلی نگاه‌ها از هر نگه به وادی وصل تو راه‌ها

2 از حیرت تو چون صف مژگان به دور چشم مانده است خشک بر لب ما فوج آه‌ها

3 بر خاک جلوه‌گاه تو ای شمع بزم قدس پروانه‌وار گرم تپیدن نگاه‌ها

4 توحید را وجود فلک‌ها دلیل بس استاده بی‌ستون ز که این بارگاه‌ها؟

1 در سینه نیست دل به خدا ره نبرده را نسبت مده به حضرت دل خون مرده را

2 افتادگی خوش است که در روز بازخواست بیم حساب نیست به خود ناسپرده را

3 کم گوی تا خلاص شوی از زبان خلق کس عیب نشمرد سخنان شمرده را

4 غافل مشو زخویش که ارباب معرفت گمره شمرده اند به خود ره نبرده را

1 سوختم در یاد شمع عارض جانانه‌ها بر هوا دارد غبارم شوخی پروانه‌ها

2 باده تا افروخت شمع عارضش را می‌کند موج می بی‌تابی پروانه در پیمانه‌ها

3 هیچگه بی‌آه دودی از دل ما برنخاست باشد از دیوانه‌ها آبادی ویرانه‌ها

4 مهر و مه بی‌تابی پروانه بر گردش کنند گر بریزند از غبارم رنگ آتشخانه‌ها

1 نمی باشد زمرگ اندیشه ای پرهیزکاران را سفر فیض صباح عید بخشد روزداران را

2 چکد خون گشته از منقار بلبل نالهٔ حسرت طراوت از سرشک ماست پنداری بهاران را

3 نیارد زد قدم در عالم آزادگی هرکس بود این مملکت با تیغ چوبین نی سواران را

4 به رنگ شمع محفل مظهر نور یقین گردند اگر باشد زبان و دل یکی شب زنده داران را

1 نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را

2 هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان عمارت می کند در کشور دلها خرابی را

3 فریب حسن هندی خورده ام دل مرده چون باشم که هست آب بقا در شیر رنگ ماهتابی را

4 مرا جویا به بزم وصل او از جوش حیرانی لب تصویر آموزد فن حاضر جوابی را

1 ز دست درد مجنون‌مشربان را در بیابان‌ها به دامن می‌رسد مانند گل چاک گریبان‌ها

2 مبادا خار خواهش دامن دل را به چنگ آرد در این گلشن به رنگ غنچه جمع آرید دامان‌ها

3 چرا شیرین نباشد گفتگوی شکرین لعلی که می‌ریزند در بزمش به ساغر شیرهٔ جان‌ها

1 چوب قفس نخست زخس می کنیم ما پس مرغ شعله را بقفس می کنیم ما

2 صحرای دلگشای دل ماست خامشی کسب هوا ز حبس نفس می کنیم ما

3 در سینه سر عشق زخامی نهفته ایم پنهان رموز شعله به خس می کنیم ما

4 جویا حیات ما به دم مرتضی علیست روشن چراغ خود به نفس می کنیم ما

1 برده سیر آهنگی امشب بر فلک داد مرا دل شکستن داده پهلو تند فریاد مرا

2 چون شرر هر ذرهٔ او بال بیتابی زند کوه قاف ار بشنود نام پریزاد مرا

3 صید دلها می کند هردم به رنگ تازه ای دام صد نیرنگ در خاکست صیاد مرا

4 تا کند نو رسم و آئین فراموشی گهی می دهد ره در حریم خاطرش داد مرا

1 ز سوزنامهٔ من سوخت بال و پر کبوتر را چو قمری آتش من ساخت خاکستر کبوتر را

2 چو دریایی که باشد موجزن، از شوق کوی او به تن بال پریدن می شود هر پر کبوتر را

3 زشوق نامه ام بر خاک بیتابی تپیدنها زبال و پر مرقع می کند در بر کبوتر را

4 چنان خوناب حسرت می چکد دایم زمکتوبم که هر پرگشته چون مژگان عاشق تر کبوتر را

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی