11 اثر از شیرین و فرهاد سلیمی جرونی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شیرین و فرهاد سلیمی جرونی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سلیمی جرونی / شیرین و فرهاد سلیمی جرونی

شیرین و فرهاد سلیمی جرونی

1 چو خسرو را دگر سر باره آمد طلبکار وصال آن مه آمد

2 کسی را گفت کز نزدیک آن حور بیارد جانب درگاه شاپور

3 که می دانست کان شوخ از ستمها ز دل بیرون بدو می کرد غمها

4 چو آمد نزد شاه آن کاردان مرد دل شیرین ز داغش گشت پر درد

1 اگر خواهی که یابی عالم صبح شبی کن روز، بهر یک دم صبح

2 شبی روز از در عشق و صباحی به وصلش یا رب از هجران فلاحی

3 درون تیرگی آب حیات است چراغ صبح نور کاینات است

4 منال از شب که می باشد معین ز بعد ظلمت شب، صبح روشن

1 سحر کز کوه سر زد خسرو شرق ز تیغ کوه عالم شد پر از برق

2 شه عالم ستان، یعنی که پرویز سوی صیدش سمند عزم شد تیز

3 برون آمد به صحرا با سواران به دولت همرکابش تاجداران

4 در آن روزش نبد جز بی غمی هیچ نبود از بیشی آن مه را کمی هیچ

1 چو دید از دور قصر آن سمنبر هوای باده اش افتاد در سر

2 زخون دل شراب ناب می خورد به مستی خون بجای آب می خورد

3 هر آن اشکی که بر رویش گدر کرد شراب لعل را در جام زر کرد

4 غزل خوانان و دست افشان و می خوار به هر گامی که رفتی در ره یار

1 چو خسرو کرد ازین بسیار زاری جوابش داد آن ماه حصاری

2 که دایم شاد و دولتیار باشی زتاج و تخت، برخوردار باشی

3 ز بند هر حوادث بادی آزاد سرت سبز و لبت خندان و دل شاد

4 بدین دولت بمانی جاودانه مبادت هیچ آسیب از زمانه

1 دگر ره خسرو از نوعی که دانی به شیرین گفت از شیرین زبانی

2 که ای صد همچو خسرو بنده تو ز احسان توام شرمنده تو

3 لب لعلت که جانها زنده دارد هزاران بنده همچون بنده دارد

4 خم ابروی تو کان نیست هموار چو من کشته ست در هر گوشه بسیار

1 دگر ره آن مه حسن از سر مهر نمود از اوج برج خویشتن چهر

2 چو برق از ظلمت شب گشت لامع به خوبی و سعادت گشت طالع

3 در دولت به روی شاه بگشود چو ماه چارده رخسار بنمود

4 چشانید از طبرزد طفل را قوت گشاد از درج گوهر قفل یاقوت

1 دگر باره به صد نیرنگ، پرویز به پاسخ کرد شمشیر زبان تیز

2 که ای صد همچو من از راه برده به زیبایی گرو از ماه برده

3 کشم تا چند از تو مستمندی چو سگ، بر آستانم چند بندی

4 اگر چه ملک جان، سر بیشه توست جفا و جور کردن پیشه توست

1 دگر ره آن سهی سرو از سر ناز به خسرو کرد چشم از دلبری باز

2 دو لب بگشود و چشم از خواب بر کرد جهان پر شکر و بادام تر کرد

3 دو گیسو را زپیش رو در آویخت بنفشه با گل نسرین برآمیخت

4 گه او شب راه بر مهتاب می زد ز نرگس، گاه بر گل آب می زد

1 شباهنگام کان آهوی غماز برفت از دیده با صد عشوه و ناز

2 از آن غم شد فلک را گریه غالب چو خون شد سر به سر چشم کواکب

3 همه شب تا به روز از انده و غم یکی ننهاد از آنها چشم بر هم

4 سیاهی بر سفیدی، گشت چیره جهان بر چشم خسرو کرد تیره

آثار سلیمی جرونی

11 اثر از شیرین و فرهاد سلیمی جرونی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شیرین و فرهاد سلیمی جرونی شعر مورد نظر پیدا کنید.