چو خسرو ساخت زین از سلیمی جرونی شیرین و فرد 47
1. چو خسرو ساخت زین سان کار فرهاد
از آن بشنو که خسرو را چه افتاد
...
1. چو خسرو ساخت زین سان کار فرهاد
از آن بشنو که خسرو را چه افتاد
...
1. چو مریم را سر آمد عمر، خسرو
طلب کرد از بزرگان همسر نو
...
1. چو خسرو را دگر سر باره آمد
طلبکار وصال آن مه آمد
...
1. اگر خواهی که یابی عالم صبح
شبی کن روز، بهر یک دم صبح
...
1. سحر کز کوه سر زد خسرو شرق
ز تیغ کوه عالم شد پر از برق
...
1. چو دید از دور قصر آن سمنبر
هوای باده اش افتاد در سر
...
1. چو خسرو کرد ازین بسیار زاری
جوابش داد آن ماه حصاری
...
1. دگر ره خسرو از نوعی که دانی
به شیرین گفت از شیرین زبانی
...
1. دگر ره آن مه حسن از سر مهر
نمود از اوج برج خویشتن چهر
...
1. دگر باره به صد نیرنگ، پرویز
به پاسخ کرد شمشیر زبان تیز
...
1. دگر ره آن سهی سرو از سر ناز
به خسرو کرد چشم از دلبری باز
...
1. شباهنگام کان آهوی غماز
برفت از دیده با صد عشوه و ناز
...