11 اثر از شیرین و فرهاد سلیمی جرونی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شیرین و فرهاد سلیمی جرونی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سلیمی جرونی / شیرین و فرهاد سلیمی جرونی

شیرین و فرهاد سلیمی جرونی

1 سخن پرداز مجلس این چنین گفت که چون پرویز از شیرین برآشفت

2 شد اندر خشم و از وی روی برتافت چرا کز وی همه بی عزتی یافت

3 گرفت از پای قصر او، سر خویش روان آمد به سوی لشکر خویش

4 و زان غم شد دل شیرین پر از درد به اشک سرخ بنشست و رخ زرد

1 چو بر زد نور خورشید از فلک سر سحر رو تازه کرد از چشمه خور

2 دهان بر بست مرغ شب ز افغان زبان بگشاد از آن مرغ سحر خوان

3 جوانی چرخ پیر از سر دگر باز گرفت و کرد عیش و عشرت آغاز

4 ندیده کس جز از زلف بتان تاب شده یکباره چشم فتنه در خواب

1 سحرگاهی چو چشم دلبران مست و زان مستی به یک ره رفته از دست

2 گدشتم بر سر کوی دلارام به دستی شیشه و دستی دگر جام

3 که ناگه بر درش راهم ببستند زدندم سنگی و جامم شکستند

4 شدم روزی به طوفی سوی باغی که تا جویم دمی از غم فراغی

1 نباید مست شد در کوی محبوب که مستان را بود بد پیش خود خوب

2 نباید عاشقان را هیچ هستی که هستی نیست غیر از بت پرستی

3 اگر خواهد کسی کو نشکند جام بگو در جام کن، فکر سرانجام

4 به کوهستان مکن در مستی آهنگ که آید عاقبت قرابه بر سنگ

1 چو کرد آخر نکیسا این عمل را دگر ره باربد، خواند این غزل را

2 ز سر بنهاد دوران حشمت و ناز زمان چشم نظر دارد به من باز

3 فلک کو مدتی نامهربان بود چه یاریها دگر کز مهر ننمود

4 ز نو خورشید اقبالم برآمد سعادت از در و بامم در آمد

1 زهی نور رخت شمع دل من وصالت از دو عالم حاصل من

2 بسی بی ماه رویت، صبر کردم بسی از انتظارت غصه خوردم

3 بسی شبها سرشک از چشم پرخون دوانیدم به هر جانب چو گلگون

4 که اینک سوی شبدیزت رسیدم غلط بود آنکه خود گردت ندیدم

1 ز قول شاه کرد این نغمه آهنگ که زهره از فلک زد بر زمین چنگ

2 سه تایی زد ز بربط این چنین زار که شد چنگ دو تا زان نغمه افگار

3 چو اندر پرده بنمود این عمل را به آوازی حزین خواند این غزل را

4 که ای دلبر به امیدی که داری کامید ناامیدی را برآری

1 در آن روزی که تخم مهر کشتند به مهر تو گل ما را سرشتند

2 نیامد غیر مهرت در دل من که بسرشتند با آب و گل من

3 مرا با مهر تو پیوسته حالی ست که جز آن هر چه می بینم خیالی ست

4 به یاری تو من آن جان سپارم که تا جان دارم از بهر تو دارم

1 مرا عشق از جهان و جان برآورد به یکبار از سر و سامان بر آورد

2 مرا بی عشق از جان و جهان بس مرا عشق از جهان، آرام جان بس

3 بگو عشقم برون بر از جهان رخت که بی او نیست در خور تاجم و تخت

4 چه غم دارم، گرم از عشق جان رفت که عاشق خواهم از ملک جهان(رفت)

آثار سلیمی جرونی

11 اثر از شیرین و فرهاد سلیمی جرونی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شیرین و فرهاد سلیمی جرونی شعر مورد نظر پیدا کنید.