1 سخن پرداز مجلس این چنین گفت که چون پرویز از شیرین برآشفت
2 شد اندر خشم و از وی روی برتافت چرا کز وی همه بی عزتی یافت
3 گرفت از پای قصر او، سر خویش روان آمد به سوی لشکر خویش
4 و زان غم شد دل شیرین پر از درد به اشک سرخ بنشست و رخ زرد
1 چو بر زد نور خورشید از فلک سر سحر رو تازه کرد از چشمه خور
2 دهان بر بست مرغ شب ز افغان زبان بگشاد از آن مرغ سحر خوان
3 جوانی چرخ پیر از سر دگر باز گرفت و کرد عیش و عشرت آغاز
4 ندیده کس جز از زلف بتان تاب شده یکباره چشم فتنه در خواب
1 سحرگاهی چو چشم دلبران مست و زان مستی به یک ره رفته از دست
2 گدشتم بر سر کوی دلارام به دستی شیشه و دستی دگر جام
3 که ناگه بر درش راهم ببستند زدندم سنگی و جامم شکستند
4 شدم روزی به طوفی سوی باغی که تا جویم دمی از غم فراغی
1 نباید مست شد در کوی محبوب که مستان را بود بد پیش خود خوب
2 نباید عاشقان را هیچ هستی که هستی نیست غیر از بت پرستی
3 اگر خواهد کسی کو نشکند جام بگو در جام کن، فکر سرانجام
4 به کوهستان مکن در مستی آهنگ که آید عاقبت قرابه بر سنگ
1 چو کرد آخر نکیسا این عمل را دگر ره باربد، خواند این غزل را
2 ز سر بنهاد دوران حشمت و ناز زمان چشم نظر دارد به من باز
3 فلک کو مدتی نامهربان بود چه یاریها دگر کز مهر ننمود
4 ز نو خورشید اقبالم برآمد سعادت از در و بامم در آمد
1 زهی نور رخت شمع دل من وصالت از دو عالم حاصل من
2 بسی بی ماه رویت، صبر کردم بسی از انتظارت غصه خوردم
3 بسی شبها سرشک از چشم پرخون دوانیدم به هر جانب چو گلگون
4 که اینک سوی شبدیزت رسیدم غلط بود آنکه خود گردت ندیدم
1 ز قول شاه کرد این نغمه آهنگ که زهره از فلک زد بر زمین چنگ
2 سه تایی زد ز بربط این چنین زار که شد چنگ دو تا زان نغمه افگار
3 چو اندر پرده بنمود این عمل را به آوازی حزین خواند این غزل را
4 که ای دلبر به امیدی که داری کامید ناامیدی را برآری
1 در آن روزی که تخم مهر کشتند به مهر تو گل ما را سرشتند
2 نیامد غیر مهرت در دل من که بسرشتند با آب و گل من
3 مرا با مهر تو پیوسته حالی ست که جز آن هر چه می بینم خیالی ست
4 به یاری تو من آن جان سپارم که تا جان دارم از بهر تو دارم
1 مرا عشق از جهان و جان برآورد به یکبار از سر و سامان بر آورد
2 مرا بی عشق از جان و جهان بس مرا عشق از جهان، آرام جان بس
3 بگو عشقم برون بر از جهان رخت که بی او نیست در خور تاجم و تخت
4 چه غم دارم، گرم از عشق جان رفت که عاشق خواهم از ملک جهان(رفت)