11 اثر از شیرین و فرهاد سلیمی جرونی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شیرین و فرهاد سلیمی جرونی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سلیمی جرونی / شیرین و فرهاد سلیمی جرونی

شیرین و فرهاد سلیمی جرونی

1 مرا عشق از جهان و جان برآورد به یکبار از سر و سامان بر آورد

2 مرا بی عشق از جان و جهان بس مرا عشق از جهان، آرام جان بس

3 بگو عشقم برون بر از جهان رخت که بی او نیست در خور تاجم و تخت

4 چه غم دارم، گرم از عشق جان رفت که عاشق خواهم از ملک جهان(رفت)

1 دگر گفتش فنا چبود، بقا چیست بهشت و دوزخ و (روز) لقا چیست

1 زهی نور رخت شمع دل من وصالت از دو عالم حاصل من

2 بسی بی ماه رویت، صبر کردم بسی از انتظارت غصه خوردم

3 بسی شبها سرشک از چشم پرخون دوانیدم به هر جانب چو گلگون

4 که اینک سوی شبدیزت رسیدم غلط بود آنکه خود گردت ندیدم

1 ز پند هشتمت گویم کزین پند برآید اهل دولت را دل از بند

2 مرو تا جهد داری از پی دل کزو کس را نیامد کام حاصل

3 دل از هستی خود یکباره بردار مشو سرگشته گرد خود چو پرگار

4 بپوش از مهر دوران چشم و شو شاد که خوش گفته ست این یک بیت استاد

1 سیوم پند این بود ای سرو آزاد که بر حسن و جوانی پر مشو شاد

2 ز من بشنو سخن تا می توانی مشو مغرور، بر حسن و جوانی

3 خرد را با جوان، بیگانگی دان جوانی شاخی از دیوانگی دان

4 به ملک عاقلی باشد امیری جوانی را به سر کردن به پیری

1 ببین ای از ازل گشته موید دو چشمم خواجه شمس الدین محمد

2 به دانش در جهان بگزیده من به بینش نور هر دو دیده من

3 ز بخت خود، دل خرسند دارم که در عالم چو تو فرزند دارم

4 خدایا تا بود دور و زمانت خدا دارد به نیکی در امانت

1 نخستین آنکه در پنهان و در فاش خدا بر خویش حاضر دان و خوش باش

2 چو دانی حاضرش همواره بر خود نیاید از تو چیزی کان بود بد

3 دلت گر خواهد این راکنه و غایت بدین پندت بگویم یک حکایت

1 جوابش داد کای شاه جوان بخت که بادت تا ابد هم تاج و هم تخت

2 غرض از بودن ما نیست جز آن که از ما ظاهر آمد گنج پنهان

3 اگر آیینه نبود، چشم محبوب کجا بیند رخ خود را چنین خوب

4 تعین گر یکی ور صد هزار است همه آیینه رخسار یار است

1 در آن روزی که تخم مهر کشتند به مهر تو گل ما را سرشتند

2 نیامد غیر مهرت در دل من که بسرشتند با آب و گل من

3 مرا با مهر تو پیوسته حالی ست که جز آن هر چه می بینم خیالی ست

4 به یاری تو من آن جان سپارم که تا جان دارم از بهر تو دارم

1 دلا بیدار شو از خواب پندار که شمشیر اجل را نیست زنهار

2 امل بگذار، کارد خواب مستی غنیمت دان درین یک دم که هستی

3 امل را نیست کاری غیر ازین هیچ که در کار افکند هر لحظه صد پیچ

4 مناز از دولت و فر همایون که دیو دهر دارد طبع وارون

آثار سلیمی جرونی

11 اثر از شیرین و فرهاد سلیمی جرونی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شیرین و فرهاد سلیمی جرونی شعر مورد نظر پیدا کنید.