آثار جامی

صفحه 8 از 50
50 اثر از واسطة العقد - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر واسطة العقد - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / واسطة العقد - غزلیات در دیوان اشعار

واسطة العقد - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 مشکین خطی که روز رخش را شب آمده ست جان من است خطش ازان بر لب آمده ست

2 حرفی که کلک حسن به رویش نوشته بود از مشک ناب و عنبرتر معرب آمده ست

3 شاید که جان نهم لقب قالبش ز لطف جانی ولی که جان منش قالب آمده ست

4 یوسف چه خانمش که به هر جا نموده روی صد یوسفش اسیر چه غبغب آمده ست

1 طره عنوان جمال تو چو جیم افتاده ست دهن تنگت ازان چشمه میم افتاده ست

2 زان قد و زلف که گویی الف و لام ویند لام الف وار دل خسته دونیم افتاده ست

3 قدت آن نخل بلند است و لب آن تازه رطب که درین باغچه از باغ نعیم افتاده ست

4 ید بیضا که شنیدی بود از طلعت تو لمعه نور که در دست کلیم افتاده ست

1 جانم از عشق تو در ورطه بیم افتاده ست دلم از تیغ فراق تو دونیم افتاده ست

2 جیب گل نافه چین شد به گلستان گویی دامن زلف تو در دست نسیم افتاده ست

3 حاصل خویش بجز رنج سفر هیچ ندید هر مسافر که بر این در نه مقیم افتاده ست

4 شاهد ملک چه بینی که کند زیور گوش زان در اشک که از چشم یتیم افتاده ست

1 ساقی بیا که قصر بقا در تزلزل است درده شراب لعل چه جای تعلل است

2 گر دور جام می به تسلسل کشد رواست بررغم آن که منکر دور و تسلسل است

3 داری هوای میکده ترک سبب بگوی زاد طریق اهل ارادت توکل است

4 کردند شرح عشق حریفان ولی هنوز این سر سر به مهر محل تأمل است

1 این همه خونخواریم زان نرگس خونخواره چیست چون نخواهد یار جز خونخواری من چاره چیست

2 گرنه برمن دست برده هجر زور آورده است در درونم جان و در بیرون گریبان پاره چیست

3 ایستادن را نمی داند سرشکم ای حکیم در بیان طالع من حکم این سیاره چیست

4 گر نمی خواهد شکست جام عیش عاشقان در بر سیمین او دل همچو سنگ خاره چیست

1 بی تو شبم را اثر روز نیست شمع شبم انجمن افروز نیست

2 جز خط فیروزه تو بر دو لب بر صف جانها شده فیروز نیست

3 وعده لطفت ز ازل آمده ست قاعده این کرم امروز نیست

4 مصلحت آموزی رسوای عشق مصلحت مصلحت آموز نیست

1 زبان در دهان ترجمان دل است سخن بر زبان از زبان دل است

2 جهان وانچه می بینی اندر جهان گم اندر فضای جهان دل است

3 قلم هرچه بر لوح هستی نوشت یکی نکته از داستان دل است

4 خدنگی که از قبضه ما رمیت رسد بر نشان از کمان دل است

1 دل خطت را رقم صنع الهی دانست برسر مشک خطان حجت شاهی دانست

2 ماه را آینه روی چو خورشید تو گفت هرکه ماهیت حسن تو کماهی دانست

3 صبح را خواند فروغ رخت اندر شب زلف صبح خیزی که سفیدی ز سیاهی دانست

4 شاید ار شه کندت منع ز جولان چو تورا فتنه شهری و آشوب سپاهی دانست

1 ساقی ما که دی به کف می داشت جام می مستی از لب وی داشت

2 هستی ما به باد مستی رفت بس که می زان دو لب پیاپی داشت

3 گل ندارد ز شبنم سحری آن لطافت که رویش از خوی داشت

4 از مؤذن نشد دلی زنده همه شب گرچه بانگ یا حی داشت

1 طوبی که به سدره سربلند است پیش قد تو نیازمند است

2 با خط تو سبزه گر زند لاف از غنچه سزای ریشخند است

3 عمری تو و زلف با تو همسر پیمودن عمر را کمند است

4 تا دیده لبت سر تواضع پیشت به زمین نهاده قند است

آثار جامی

50 اثر از واسطة العقد - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر واسطة العقد - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی