1 تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را گلبرگ ناز خوانده ام از لطف تن تو را
2 از تار و پود رنجه شود نازنین تنت به گر کنند جامه زبرگ سمن تو را
3 تو آن بتی که هیچ برهمن به بتکده بت را نداشت دوست بدینسان که من تو را
4 آن ترک کافری تو که بهر هلاک من گردند نامزد ز خطا و ختن تو را
1 سبکدستی کن ای ساقی بده رطل گران ما را به خود درمانده ایم از ما زمانی وارهان ما را
2 نمی خواهیم کافتد چشم ما بر ما خوشا وقتی که سازی در حجاب غیب خویش از ما نهان ما را
3 میان ما و تو نبود حجابی جز وجود ما بیا یکدم کمر بگشای و بردار از میان ما را
4 جمال خود نما تا نیست گردیم از وجود خود که هست این نیستی تخم بقای جاودان ما را
1 نشست اشک روان زنگ محنت از شب ما نداد پرتو راحت طلوع کوکب ما
2 به نبض جستن ما ای طبیب دست میار که سوخت رشته نبض از حرارت تب ما
3 سفید گشت چو پنبه ز گریه چشم و ز ضعف به پنبه آب چکاند زمانه بر لب ما
4 نکرد در دلت ای ماه اثر اگر چه گذشت ز نیلگون سپر چرخ تیر یا رب ما
1 بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
2 چه سود روی عبادت به کعبه آوردن چونیست قبله روی تو در مقابل ما
3 اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد نوای عشق تو بانگ داری محمل ما
4 بهای وصل تو دادیم نقد عمر ولی درین معامله بی حاصل است حاصل ما
1 ای خاک ته کفش تو کحل بصر ما کفشی که زنی بر سر ما تاج سرما
2 می کن به خبر پرسی ما رنجه لب خویش زان پیش که پرسی و نیابی خبر ما
3 پیش از حرم کعبه به کوی تو رسیدیم کوتاه شد المنة لله سفرما
4 سیل مژه از کوی تو خون دل ما شست آنجا نپسندید که ماند اثر ما
1 ما مرید راه عشقیم و جوانان پیر ما التفات خاطر پیران بود تدبیر ما
2 زآب چشم ما کند زنجیر سازی باد آه تا کشد سرو قدت را پای در زنجیر ما
3 «والضحی » باشد کنایت زان دوزخ «والشمس » نیز در بیان حسن تو واضح بود تفسیر ما
4 خامه بشکستیم و لب بستیم از اسرار عشق کان نه در تحریر ما گنجد نه در تقریر ما
1 کشته خنجر عشق است دل زنده ما غرق جمعیت او وقت پراکنده ما
2 بخیه بر وصله پیوند کسان کم زده ایم دست تجرید بود بخیه کش ژنده ما
3 گر بخندیم مکن عیب که چون غنچه بود پرده پوش دل آغشته به خون خنده ما
4 نقش تقویم ازل زایچه طالع ماست عطف دامان ابد دولت پاینده ما
1 ای پریرخ مرو از خانه ما رحم کن بر دل دیوانه ما
2 در غم عشق تو افسانه شدیم بنشین گوش کن افسانه ما
3 ازمی عشق چو پیمانه پریم لب بنه بر لب پیمانه ما
4 گنج حسنی چه طلسم انگیزیم که شوی ساکن ویرانه ما
1 سرود مجلس درد است آه و ناله ما حباب خون جگر لاله گون پیاله ما
2 به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان به روغن است فتاده ز تو نواله ما
3 به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم قد تو سرو بس و عارض تو لاله ما
4 فسرده بر رخ ما اشکهاست از دم سرد مباد آفت برگ گل تو ژاله ما
1 نهال قد تو آمد عصای پیری ما به راستان که مکش سر ز دستگیری ما
2 تو را که دیده ز جاه و جمال خویش پر است چه التفات به مسکینی و فقیری ما
3 تو آفتاب بلندی و ما چو ذره حقیر بود بلندی قدر تو از حقیری ما
4 ز مهر روی تو گشتیم شاه کشور عشق کجا به عقل رسد منصب وزیری ما