کیست کز خون پر رقم بیند رخ زرد مرا از جامی غزل 24
1. کیست کز خون پر رقم بیند رخ زرد مرا
برتو خواند حرف حرف این نامه درد مرا
1. کیست کز خون پر رقم بیند رخ زرد مرا
برتو خواند حرف حرف این نامه درد مرا
1. رو ای صبا و بگو یار دلستان مرا
که وعده های دروغ تو سوخت جان مرا
1. نه کوی دوست هوای چمن گذاشت مرا
نه یاد او هوس انجمن گذاشت مرا
1. اژدهای عشق زد زخمی عجب بر دل مرا
نیست خاطر سوی تریاک و فسون مایل مرا
1. ای فکنده عزت حسنت به صد خواری مرا
از تو خشنودم به هر خواری که می داری مرا
1. ماه من گر عیان کند خود را
قبله عاشقان کند خود را
1. تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را
گلبرگ ناز خوانده ام از لطف تن تو را
1. سبکدستی کن ای ساقی بده رطل گران ما را
به خود درمانده ایم از ما زمانی وارهان ما را
1. نشست اشک روان زنگ محنت از شب ما
نداد پرتو راحت طلوع کوکب ما
1. بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
1. ای خاک ته کفش تو کحل بصر ما
کفشی که زنی بر سر ما تاج سرما
1. ما مرید راه عشقیم و جوانان پیر ما
التفات خاطر پیران بود تدبیر ما