ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم از جامی غزل 358
1. ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم
درآن ترانه کنم صوفیانه خود را گم
...
زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم از جامی غزل 359
1. زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم
دهد شکوفه ز موی سفید خود یادم
...
برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم از جامی غزل 360
1. برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم
پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم
...
هر دم از کوی تو خواهم من شیدا بروم از جامی غزل 361
1. هر دم از کوی تو خواهم من شیدا بروم
جان سپارم به سگانت تن تنها بروم
...
برون خرام که تا در ره تو خاک شوم از جامی غزل 362
1. برون خرام که تا در ره تو خاک شوم
روا مدار کزین آرزو هلاک شوم
...
کردی ز راندگان در خود شماره ام از جامی غزل 363
1. کردی ز راندگان در خود شماره ام
در کوی تو نه سگ نه گدایم چه کاره ام
...
خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پسر از جامی غزل 364
1. خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پسر افتم
فروغ حسن ازل بینم و به سجده درافتم
...
از نهانخانه وصل تو جدا افتادم از جامی غزل 365
1. از نهانخانه وصل تو جدا افتادم
بین کجا بودم ازین پیش و کجا افتادم
...
گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم از جامی غزل 366
1. گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم
چه کنم قطره خون است نه سنگ است دلم
...
ای روشن از فروغ رخت خانه دلم از جامی غزل 367
1. ای روشن از فروغ رخت خانه دلم
نقد غم تو گنج به ویرانه دلم
...
من بسی خوبان عالم دیده ام از جامی غزل 368
1. من بسی خوبان عالم دیده ام
چون تو در عالم کسی کم دیده ام
...
روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم از جامی غزل 369
1. روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم
از همه آسان ولیکن از تو مشکل برکنم
...