به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم از جامی غزل 346
1. به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم
که پیش ابروی تو سجده آرزونکنم
...
1. به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم
که پیش ابروی تو سجده آرزونکنم
...
1. دی تجربة المداد کردم
وصف خط تو سواد کردم
...
1. نه نگاری که دل و جان به غمش یارکنم
عشق او هرچه کند حکم به آن کار کنم
...
1. به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم
بدین بهانه گذر بر دیار یار کنم
...
1. تا کی آرام دل بی خبرانت بینم
مردم دیده کوته نظرانت بینم
...
1. نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گسل گویم
خیالش را نشانم پیش و با او راز دل گویم
...
1. به بزم عشق بتان را چو نام می گویم
تویی مراد چو ماه تمام می گویم
...
1. بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بنگرم
چون بگذرد خیزم نشان بر خاک ازان پا بنگرم
...
1. چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم
صد سرت بینم به راه افتاده هر جا بنگرم
...
1. تا کی از گریه پا به گل باشم
خرقه رنگین ز خون دل باشم
...
1. خوشا وقتی که از خود رسته باشیم
به وقت بیخودان پیوسته باشیم
...
1. ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجانم
یکدم ز ساغر می نه مهر بر دهانم
...