خیزید حریفان که به میخانه درآییم از جامی غزل 322
1. خیزید حریفان که به میخانه درآییم
سلخ رمضان است به می روزه گشاییم
...
1. خیزید حریفان که به میخانه درآییم
سلخ رمضان است به می روزه گشاییم
...
1. شدم به باغ که کنج فراغتی جویم
غمت ز پرده دل خیمه زد به پهلویم
...
1. ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم
به پیشت از خوی خجلت جبین همی شویم
...
1. دردا که درآمد به درت پای به سنگم
شد پای گذشتن ز سر کوی تو لنگم
...
1. چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم
به آستین ز مژه در شاهوار برم
...
1. گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیاهم
بس است خط عذار تو عذرخواه گناهم
...
1. چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم
سرخرویی بجز این نیست ز بخت سیهم
...
1. ای نوجوان که دل به کمند تو بستهام
رحمی نما که پیر و ضعیف و شکستهام
...
1. دیده از جلوه بتان بستیم
در ببستیم و از بلا رستیم
...
1. شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم
طوقدار حلقه دم باد از ایشان گردنم
...
1. عید فطر است بیا تا به می افطار کنیم
عیدگه خاک در خانه خمار کنیم
...
1. نی ماه منظری که نظربازیی کنم
در پایش اوفتاده سرافرازیی کنم
...