آمد نسیم و رایحه مشکبار داد از جامی غزل 97
1. آمد نسیم و رایحه مشکبار داد
مرغان باغ را خبر نوبهار داد
...
1. آمد نسیم و رایحه مشکبار داد
مرغان باغ را خبر نوبهار داد
...
1. در دیار مصر اگر یوسف رخی پیدا شود
در خراسانم دل از سودای او شیدا شود
...
1. تیر مژگان کان دو چشم خوابناک انداختند
در دل عشاق محنت دیده چاک انداختند
...
1. دلم ز هجر رخت رو به کلبه غم کرد
پلاس کلبه غم را لباس ماتم کرد
...
1. نرگس آسا چو سر از خاک بدر خواهم کرد
بهر رندان قدح از کاسه سر خواهم کرد
...
1. عشرت خسرو و شیرین سحرم یاد آید
کوه غم بر دلم از محنت فرهاد آمد
...
1. شبم ز مرغ چمن این نوا به گوش آمد
که وقت عشرت رندان باده نوش آمد
...
1. خطت از لعل آتشگون برآمد
ندانم سبزه ز آتش چون برآمد
...
1. به بزم گل ز لبت جام را چو کام بر آمد
ز خاک لاله چو نرگس به شکل جام برآمد
...
1. یار به کف ساغر شراب درآمد
مست به قتل من خراب درآمد
...
1. رخنه ز غم در دل خراب درآمد
بر مژه زان رخنه خون ناب درآمد
...
1. گهی که از درم آن ترک شوخ شنگ درآید
کمند دولتم از زلف او به چنگ درآید
...