آثار جامی

صفحه 9 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 حسنت از خط رونق دیگر گرفت شیوه عاشق کشی از سر گرفت

2 خلعت حسنت ز زیور ساده بود از طراز عنبرین زیور گرفت

3 شد به خوبی جلوه گر طاووس قدس روضه فردوس زیر پر گرفت

4 گرد رویت جعد مشکین حلقه زد شاخ سنبل لاله را در بر گرفت

1 واله عشق تو را تمییز خار از گل کی است دید دیوانه بهار خرم و گفتا دی است

2 آتشین گلهای داغت بر دل از هم نگسلد نوبهار حسنی و گلهای تو پی در پی است

3 محرم وصفت نمی بینم زبان و گوش خویش گرچه صیت حسن تو از روم رفته تا ری است

4 ذاکر بی لهجه گو بس کن که ذکر جهر او می برد ذوقی که در گوشم ز آواز نی است

1 هلال الکاس لم تکمل بشمس الراح کملها که گردد چون شود پر این مه نو بدر محفل‌ها

2 دلم آن موج زن دریاست ز اوصاف جمال تو که افتد صد صدف گوهر ز هر موجش به ساحل‌ها

3 به عزت باش با دل‌های عالی همت ای خواجه که گر افتی ز بام آسمان بهتر کزین دل‌ها

4 چو هر منزل که لیلی کرده جا کعبه‌ست مجنون را به قصد کعبه مجنون را چه حاجت قطع منزل‌ها

1 نات سلمی و لکن لاخ برق من مغانیها بلی منزلگه مقصود را باشد نشانی‌ها

2 نسیم کوی او بخشد دل امیدواران را امید کامگاری‌ها نوید شادمانی‌ها

3 کجا شد آن ز روی او شبم را روشنایی‌ها کجا رفت آن ز لعل او لبم را کامرانی‌ها

4 جوانی در سر و کار جوانان شد نمی‌دانم کجایند آن جوانان یا کجا رفت آن جوانی‌ها

1 بر طرف رخ نهادی آن جعد مشکسا را چون شب سیاه کردی روز سفید ما را

2 بویت به هر مشامی حیف است اگر توانم سوی تو ره ببندم آمد شد صبا را

3 بعد از هجوم هجران بی دولت وصالت باز آمدن چه امکان صبر گریز پا را

4 از لعل تو ز چشمم شد خون دل روانه بس رازها که گردد از باده آشکارا

1 انما الله واحد و احد صمد لم یلد و لم یولد

2 لایضاهیه فی الوجود سوی لایکافیه فی البقاء احد

3 الذی یمسک السماء الی امد شائه بغیر عمد

4 عزه دائم الی الاباد ملکه قائم الی السرمد

1 سر درگلیم تن شبم آمد به گوش روح «یا ایها المزمل » قم و اشرب الصبوح

2 درکش می صبوح که ارباب ذوق را هم قوت جسم می شود آن هم غذای روح

3 از هر پیاله می که گشادم به آن دهان مفتوح گشت بر دل من صد در فتوح

4 روی زمین ز تیرگی منکران عشق محتاج شست و شوی دگر شد کجاست نوح

1 چو ترک سرکشم بر عزم میدان پشت زین گیرد چو گوی اندر خم چوگان سر مردان دین گیرد

2 به کس چون خلعت وصلش پسندم کز حسد میرم اگر خاکش ببوسد دامن و باد آستین گیرد

3 کله چون کج نهاده لب می آلوده برون آید به یک عشوه ز شاهان جهان تاج و نگین گیرد

4 ننالم گر خورم صد تیر بر جان از کمان او ندارم تاب آن کز من خم ابروش چین گیرد

1 ای دل به بوسه بر لب هرنازنین مچسپ خوی مگس گرفته به هر انگبین مچسپ

2 آلوده کرده طبع خود از شهد شهوتی ز آلوده طبع خویش برآن و بر این مچسپ

3 هر سو گذشت سروقدی تیزپا مشو هرجا نشست نوش لبی بر زمین مچسپ

4 در سیم ساق و ساعد هر بت که بنگری دستش مزن به دامن و بر آستین مچسپ

1 ز لعلت آن ز وی قدر شکر هیچ، ندارم رنگ جز خون جگر هیچ

2 به گرد آن میان گشتم کمروار بسی، وز وی ندیدم جز کمر هیچ

3 دهانت نیست جز هیچ و میان نیز وز ایشان کار عاشق هیچ بر هیچ

4 چو خوش‌خاطر نشینی با رقیبان نباشد عاشقان را زین بتر هیچ

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی