آثار جامی

صفحه 11 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 توسنت را رکاب ماه نو است در رکاب تو مه پیاده رو است

2 از عنان تو باز می ماند مسرع وهم اگرچه تیزدو است

3 طاق گردون که پیشتر بستند بهر ایوان حشمت تو خو است

4 آنچه دارم ز لاله زار رخت بر دلم داغهای نو به نو است

1 همانا آیت سجده ست خط از مصحف رویت که هرکش خواند آرد سجده در محراب ابرویت

2 تویی آن یوسف غایب شده از من که در بستان ز هر پیراهن گل در مشام آید مرا بویت

3 به قصد دیدن عکس تو هر دم در خیال آرم ز آب دیده جویی و نشانم بر لب جویت

4 نیارد شانه کردن گیسویت را دست مشاطه ز بس دلها که می بیند گره در هر خم مویت

1 داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست فریاد که پیشت سر فریاد نمانده ست

2 در زمره عشقت دل آسوده نبینم در کشور ظالم ده آباد نمانده ست

3 تا قاعده عشق تو شد بنده گرفتن در دایره دهر یک آزاد نمانده ست

4 در بادیه عشق تو آن کعبه روم من کش لنگ شده راحله و زاد نمانده ست

1 در دیار مصر اگر یوسف رخی پیدا شود در خراسانم دل از سودای او شیدا شود

2 ور رسد اینجا خبر کافروخت شمعی رخ به شام جان من پروانه سان از شوق ناپروا شود

3 کیست جز من آن کز اول پای در غوغا نهد چون ز شهر آشوب ماهی شهر پرغوغا شود

4 آتش افتد در من از غیرت که چون آن من نیم هر که را بینم که از عشق بتی رسوا شود

1 دلم ز هجر رخت رو به کلبه غم کرد پلاس کلبه غم را لباس ماتم کرد

2 ز تندباد حوادث چه غم چنین که مرا نهال عشق تو در سینه بیخ محکم کرد

3 ملک زحسن تو در آب و خاک سری دید که از مشاهده آن سجود آدم کرد

4 ببین لطافت حاجی که یاد تشنه لبی که سوخت دور ز کعبه به آب زمزم کرد

1 به ابروان مه من در خم فلک طاق است به روی روشن خود نور چشم آفاق است

2 ز نعل توسن او شکل های محرابی به هر زمین که فتد قبله گاه عشاق است

3 ز بس کزان گهر پاک غرقه در اشکم به بحر نسبت چشم ترم نه اغراق است

4 بیان شوق چه حاجت که گریه و ناله ز دیده و دل من ترجمان اشواق است

1 دستم از جور رقیب است ز دامان حبیب کوته ای کاش رسیدی به گریبان رقیب

2 خردسالی و رقیبان ادب آموز تواند وای ما گر تو کنی کار به فرمان ادیب

3 زن خدنگ دگرم بر جگر ریش که نیست جگر ریش مرا طاقت درمان طبیب

4 بی تو در شهر غریبم به خدا بر تو که باش با چنین روی شبی شمع شبستان غریب

1 چنان محروم خواهد یار از دیدار خود ما را که نپسندد نظر در روی خود یک چشم زد ما را

2 به کف داریم از بهر قبول ساعدش جانی زهی دولت اگر ننهد به سینه دست رد ما را

3 دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی مباد آن روز کاید ز آب خالی این سبد ما را

4 ز ما مشت خسان دور است پابوس سمند او چنین کین بخت توسن می زند هر دم لگد ما را

1 پریوشی که به رخ رسم دلبری داند سگ خودم شمرد و آدمیگری داند

2 نهان ز چشم کسان گفتمش به سوی من آی به خنده گفت که این شیوه را پری داند

3 چو دم ز بندگی او زنم ز آتش غم گدازشم دهد و بنده پروری داند

4 رعایت حق صحبت کسی تواند کرد که عیبنا کی یاران هنروری داند

1 نبرد کعبه ام از خاطر این تمنا را که قبله گاه کنم خیمه گاه سلمی را

2 چو نیست روی توجه به خیمه گاه ویم به سوی کعبه کنم روی خود تسلی را

3 خیال قامت او کار سربلندان است حریم سدره بود جا درخت طوبی را

4 گشاد گوشه برقع ز رویش ای صوفی بیا مشاهده کن معنی تجلی را

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی