آثار جامی

صفحه 13 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 آن که تیغ مهر او در سینه صد چاکم زند کشته آنم که چون مه خیمه بر خاکم زند

2 شویم از خون جگر گر صد رقم هر دم قلم جز خیال خط او بر لوح ادراکم زند

3 گرچه باغی ام خزان دیده، شوم رشک بهار ابر لطفش گر نمی بر خار و خاشاکم زند

4 جز هوس نبود حجاب راه گو از برق عشق لمعه ای کآتش درین جان هوسناکم زند

1 دل دید لبت وز دو جهان بی خبر افتاد بین مستی این می که عجب کارگر افتاد

2 هرجا ز تو شوریست همانا که ز خوبان در طینت پاک تو نمک بیشتر افتاد

3 زلف سیهت سوخته از برق تجلیست چون عکس دو رخسار تو بر یکدگر افتاد

4 تا ناوک تو بر سپر افتاد نه بر من صد چین به چین از حسدم چون سپر افتاد

1 برهنگان چمن باز سبزپوش شدند ز تیغ خور سپر رند باده نوش شدند

2 نوای عیش زد از شاخ سرو مرغ سحر معاشران همه در نعره و خروش شدند

3 فقیه مدرسه با طالبان حلقه درس کشیده صف به در پیر میفروش شدند

4 کجاست طاقت می صوفیان صومعه را که ناچشیده به بویی ز عقل و هوش شدند

1 چو رند خط به حریفان دردخواره نویسد به درد تیره خم بر سفال پاره نویسد

2 گرفت روی تو ملک جهان وز خط مشکین خراج بر مه و خور باج بر ستاره نویسد

3 دقیقه های فرو رفته از صحیفه حسنت عذار تو به خط سبز برکناره نویسد

4 به قصد آنکه بماند همیشه قصه شیرین به تیشه کوهکن آن را به سنگ خاره نویسد

1 خوبرویان جهان رسم وفا نشناسند قدر یاری و وفاداری ما نشناسند

2 جز ره عشق بتان راه دگر می جویند اهل تقلید که راهی به خدا نشناسند

3 پای تا سر همه دردند اسیران تو لیک چاره درد ندانند و دوا نشناسند

4 قاصدی محرم اسرار سراپرده تو جز نسیم سحر و باد صبا نشناسند

1 بر دل عاشق چو زخم از نشتر خاری رسد زان گل راحت دمد چون از کف یاری رسد

2 چون به سیلی رانیم خواهم که دارم دیده پیش لیک ترسم کز مژه بر دستت آزاری رسد

3 برکسم نبود حسد جز آنکه چون خواهد دلش از جمال چون تو دلداری به دیداری رسسد

4 محنت صاحبدلان باشد غرض چون در جهان نوبت خوبی همچون تو جفاکاری رسد

1 دوستان از ناله زارم صدایی بشنوید وز خروش سیل اشکم ماجرایی بشنوید

2 مجلس انس است دور از وحشت بیگانگان ز آشنایی داستان آشنایی بشنوید

3 شرح اسراری که شاهان محرم آن نیستند از زبان بی سر و سامان گدایی بشنوید

4 رهروان کعبه را باید سخن در راه گفت این سخن گفته ست با من رهنمایی بشنوید

1 منم امروز حریف قدح آشامی چند چهره رنگین چو گل از باده گل اندامی چند

2 بهر ساقیگری و مطربی و قوالی کرده آرام دل خویش دلارامی چند

3 وادی قدس بود کوی مغان باد سرم خاک پایی که درین کوی زند گامی چند

4 پر برآمد دلم از محنت ایام فراق محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

1 چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد صراحی گریه خونین ز رشکش در گلو آرد

2 عجب جاییست کوی تو که بهر محنت عاشق زمینش خار غم روید هوایش خون دل بارد

3 سمندت خاک پای خویشتن مفروش گو ارزان که صد جان در بهای آن دهند ار پا بیفشارد

4 ز سبحه وارد صوفی نباشد غیر محرومی کزان جز ورد نامقبول خود بر خلق بشمارد

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی