از تنت گر قبا گشاده شود از جامی غزل 144
1. از تنت گر قبا گشاده شود
گره از کار ما گشاده شود
...
1. از تنت گر قبا گشاده شود
گره از کار ما گشاده شود
...
1. رخت که بر مه رخشان خطی ز نیل کشید
به چشم روشن عاشق ز سرمه میل کشید
...
1. مدت رفتن آن مه به سفر دیر کشید
مهلت قاصد و تأخیر خبر دیر کشید
...
1. کس رخت را چو گل نظاره نکرد
که گریبان چو غنچه پاره نکرد
...
1. چون قدح کز شراب پر گردد
چشمم از خون ناب پر گردد
...
1. داغ هجرم لب خشک از مژه تر میسازد
شربت مرگ من از خون جگر میسازد
...
1. دلم از رشک صبا می لرزد
کز وی آن زلف دو تا می لرزد
...
1. رخ نمودی صفا همین باشد
خط فزودی بلا همین باشد
...
1. دل تو غیر جفا نپسندد
باکس آیین وفا نپسندد
...
1. مست چشمت شراب را چه کند
با لبت قند ناب را چه کند
...
1. زان بت آزری خبر که دهد
زان مه خاوری خبر که دهد
...
1. ز ایام خرمی نفس دیگرم نماند
جز فقر و نیستی هوس دیگرم نماند
...