قدت سرویست جانا سایه پرور از جامی غزل 168
1. قدت سرویست جانا سایه پرور
به صد دل در هوای او صنوبر
...
1. قدت سرویست جانا سایه پرور
به صد دل در هوای او صنوبر
...
1. عید شد و اندر کنار و بوسه با هم هر دو یار
یار ما ناداده بوسه می کند از ما کنار
...
1. ای به نظاره کرده رو موکب ماه من نگر
خیل بتان سپاه او حشمت شاه من نگر
...
1. گر کنی سایه ام ای سرو خرامان بر سر
سر به پایت نهم و دیده گریان بر سر
...
1. به رخسار و جبین و روی و عارض بردی ای دلبر
فروغ از صبح و نور از روز و عکس از ماه و تاب از خور
...
1. فصل دی کوته بود ساقی برای عیش روز
رشته گیر از شمع و از شب وصله ای بر روز دوز
...
1. ندارم دریغ از غمت هیچ چیز
که مهمان ناخوانده باشد عزیز
...
1. من به خون غرق و لب لعل تو در خنده هنوز
زخم کاری و من از تیغ تو شرمنده هنوز
...
1. آید به برم چون تو نگاری نه و هرگز
تازد به سرم چون تو سواری نه و هرگز
...
1. در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز
یا سرو چو بالای تو موزون نه و هرگز
...
1. یا به شمشیر جفا در جگرم چاک انداز
یا به رحمت نظری بر من غمناک انداز
...
1. آن سرو ناز کیست نهاده کلاه کژ
مستیست گوییا که نهد پا به راه کژ
...