آثار جامی

صفحه 17 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 زان شست و شو که در چمن از ژاله می‌رود داغ جفای دی ز دل لاله می‌رود

2 ساقی بیار باده که از یک دو روزه عیش در فصل گل کدورت یک‌ساله می‌رود

3 میگون لبت ز خاطر من از سه بوست شست بختی که از ثلاثه غساله می‌رود

4 هر سو که کوچ کرده ما راه برگرفت ما را ز دیده اشک و ز دل ناله می‌رود

1 دل باز سراسیمه سیمین ذقنی شد مفتون شکرریزی شیرین سخنی شد

2 هرچند که صد زخم ز خنجر به تنم زد هر یک پی بوسیدن دستش دهنی شد

3 بس شه که چو خسرو لب شیرین تو چون دید در کوه زد از عشق سر و کوهکنی شد

4 از بس که ز عشقم شده مشهور به هر کوی هرجا که نشستم ز بتان انجمنی شد

1 مرا بر نوک مژگان بس که خون دل جگر بندد به رویت مردم چشم مرا راه نظر بندد

2 مزن آتش به من ای مه ز داغ هجر خویش امشب مبادا دود من راه دمیدن بر سرح بندد

3 کشد لطف نقابم گاه و گه حرمان دیدارت چو زلفت بر گل سوری نقاب از مشک بربندد

4 رگ جانم ز ذوق آن میان شد با کمر همبر چو باشد از میان محروم خود را بر کمر بندد

1 سرت ز عارضه دهر دردمند مباد زمانه بر دل شاد تو غم پسند مباد

2 تو جان اهل نیازی به چاربالش ناز تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

3 ز نازکیست وجودت سرشته سر تا پای وجود نازکت آزرده گزند مباد

4 برآتشین لبت آن خال کز تب افتاده ست به چشم زخم حسودان بجز سپند مباد

1 بیا که قاصد فرخنده پی ز راه رسید رساند مژده که شاه جهان پناه رسید

2 فروغ نور جمالش به چشم مهر افتاد صدای کوس جلالش به گوش ماه رسید

3 سرود مجلس رندان دردنوش اینست که شاه تخت جلالت به تختگاه رسید

4 شدند نعره زنان ناشنیده نغمه نی که این نوا به مقیمان خانقاه رسید

1 گریه تلخ من از خنده آن لب نگرید تشنه لب مردن من زان چه غبغب نگرید

2 اشکم از عکس لبش باده صفت رنگین شد ساغر چشمم ازین باده لبالب نگرید

3 باده خون جگر و نقل غم و سینه کباب بهر عیشم همه اسباب مرتب نگرید

4 سوختم زآتش هجران وی اینک صد داغ همچو تبخاله مرا بر دل ازان تب نگرید

1 خشتی که روز مرگ مرا زیر سر نهند دارم همین مراد کزان خاک در نهند

2 پیکان تو چو سرخ شود ز آتشین دلم خوش آنکه بهر داغ مرا بر جگر نهند

3 صد عقدگوهر از مژه ریزم چو آن دولب قفل عقیق بر در درج گهر نهند

4 ناید یکی چو دور خطت گر مهندسان بر گل هزار دایره از مشک تر نهند

1 رقم می زد قلم وصف لب لعل تو بر کاغذ قلم شد نیشکر وز نیشکر غرق شکر کاغذ

2 تنک دل را چه طاقت پیش طعن حاسدان آری نیارد تاب زخم تیر چون باشد سپر کاغذ

3 بود کز زیر پا برداری و خوانی غم خود را به خون دل نویسم وافکنم در رهگذر کاغذ

4 نشاید بر تو باد گرم و سرد ای شمع می خواهم که چون فانوس سازم خانه ات را بام و در کاغذ

1 قدت سرویست جانا سایه پرور به صد دل در هوای او صنوبر

2 به آن خط بردی از اهل قلم دست نباشد آری انگشتان برابر

3 چنان با دعویت در تابم از شمع که خواهم از تن او برکنم سر

4 همین بس در معارف وجد واعظ که کوبد پای بر بالای منبر

1 عید شد و اندر کنار و بوسه با هم هر دو یار یار ما ناداده بوسه می کند از ما کنار

2 دیدنش عید است و عیدی بوسه دادن بر لبش ای خدا زین عید و عیدی کام مشتاقان برآر

3 گر دهد نشمرده از لب بوسه عیدی مرا شکر آن دولت نیارم گفت تا روز شمار

4 می کنم هر روز عیدی زان دو رخ اما نکرد زان لب نوشین مرا هرگز به عیدی شرمسار

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی