آثار جامی

صفحه 17 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 دلاکرشمه آن شاه نازنینان بین به سحر و شعبده آشوب پاکدینان بین

2 برآستان وصالش کشیده دامن از درازدامنی کوته آستینان بین

3 صبا بگوی به آن مه که رخش بیرون ران به چشم مرحمت اندوه ره نشینان بین

4 به هر زمین که نهد رخش بادپای تو نعل ز سجده صورت ابروی مه جبینان بین

1 هر شبم بی تو به صد غم بگذرد شب چنین بر عاشقان کم بگذرد

2 بس که بر روی زمین می بارم اشک ترسم از روی دگر نم بگذرد

3 نقد دل گم کرده ام ای کاش باد موی مویت را به خم خم بگذرد

4 باد ذوق زخم تو بر من حرام بر دلم گر یاد مرهم بگذرد

1 در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز یا سرو چو بالای تو موزون نه و هرگز

2 گردد خجل از روی تو خورشید فلک روز شب با تو برآید مه گردون نه و هرگز

3 سر در خم زلف تو بود خلق جهان را باشد کس ازین سلسله بیرون نه و هرگز

4 خونریز مرا کن به غم خویش حواله تیغت سزد آلوده بدین خون نه و هرگز

1 ز ایام خرمی نفس دیگرم نماند جز فقر و نیستی هوس دیگرم نماند

2 سبحه به کف شمار بدیهای خود کنم بیرون ز سبحه دسترس دیگرم نماند

3 جز وایه های طبع که آسودگیم برد در خواب زحمت مگس دیگرم نماند

4 برباد رفت هستی خود رسته نفس من در راه فقر خار و خس دیگرم نماند

1 بود خیال تو یارم چه یار بهتر ازین وفا به عهد تو کارم چه کار بهتر ازین

2 چو بت پرست رخت دید گفت نامده است بتی زکارگه بت نگار بهتر ازین

3 رقیب را به ستم روزگار از تو برید نکرده هیچ کرم روزگار بهتر ازین

4 بهار اهل دل آمد رخت به گلشن دهر ندیده دیده نرگس بهار بهتر ازین

1 زان شست و شو که در چمن از ژاله می‌رود داغ جفای دی ز دل لاله می‌رود

2 ساقی بیار باده که از یک دو روزه عیش در فصل گل کدورت یک‌ساله می‌رود

3 میگون لبت ز خاطر من از سه بوست شست بختی که از ثلاثه غساله می‌رود

4 هر سو که کوچ کرده ما راه برگرفت ما را ز دیده اشک و ز دل ناله می‌رود

1 سحر به گوشه محراب زاریی کردم به یاد ابروی تو اشکباریی کردم

2 قرارگاه دلم زلف بی قرار تو بود عجب مدار اگر بی قراریی کردم

3 هوای زلف و رخت در دلم کهن شده بود ز نودمیده خطت تازه کاریی کردم

4 نبرد بار غمت پای صبر من از جای به زیر بار غمت بردباریی کردم

1 از سرو قدت کج نظران را چه گشاید وز خاک درت بصران را چه گشاید

2 جز خون گره بسته به نوک مژه شبها از لعل تو خونین جگران را چه گشاید

3 جز با دگران دیدنت از دور به حسرت از وصل تو بی سیم و زران را چه گشاید

4 زر گشت مرا چهره و گر زر نگشایم زین وجه چو تو سیمبران را چه گشاید

1 دلم که بی تو ز هیچ آرزو ندارد حظ ز باغ و راغ بجز رنگ و بو ندارد حظ

2 ز لطف طبع بود ذوق می نه از خوردن ز باده با شکم پر سبو ندارد حظ

3 چه سود کوشش واعظ چو بی عنایت تو بغیر رنج و غم از جست و جو ندارد حظ

4 مکش نقاب ز رخ پیش زاهدان کثیف که جز لطیف ز روی نکو ندارد حظ

1 به خود گمان من آن بود در بدایت عشق که کوس ملک زنم زود در ولایت عشق

2 دریغ و درد که هم در میان فرو رفتم ندیده بارقه لطفی از نهایت عشق

3 ز کارخانه عشقم جز این نصیبی نیست که بر زبان گذرد گه گهم حکایت عشق

4 حقوق عشق رعایت چنانچه می باید نیافت زین بود از عاشقان شکایت عشق

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی