خط عنبرین بر شکر مکش از جامی غزل 192
1. خط عنبرین بر شکر مکش
طوق مشک چین گرد خور مکش
...
1. خط عنبرین بر شکر مکش
طوق مشک چین گرد خور مکش
...
1. دم زد دل از سر غمت از سرزنش خون کردمش
گرم از میان مردمان چون اشک بیرون کردمش
...
1. ای چو گلبرگ طری عارض زیبای تو خوش
گرد آن حلقه زده زلف سمن سای تو خوش
...
1. ای به سرم دمبدم تیغ جفای تو خوش
دل به نسیم تو شاد جان به هوای تو خوش
...
1. نازنینا یک شبی با عاشقان دمساز باش
تاج رعنایی به سر سلطان تخت ناز باش
...
1. چمن کامسال بینی ناامید از فیض بارانش
ندارد تازه جز باران اشک دل فگارانش
...
1. نه به لطف از ستم دوست توان یافت خلاص
نه به صبر از الم دوست توان یافت خلاص
...
1. چو خوش دمیده تو را خط به گرد آن عارض
بنفشه زار بود خط و گلستان عارض
...
1. چون نسخه جمال تو خالیست از غلط
در وی چرا کشند لب و عارض تو خط
...
1. دلم که بی تو ز هیچ آرزو ندارد حظ
ز باغ و راغ بجز رنگ و بو ندارد حظ
...
1. زآتش عشقت علم زد رشته جانم چو شمع
اشک شد یکسر تنم وز دیده می رانم چو شمع
...
1. عمرها آن که به سویم گذری داشت دریغ
تند بگذشت و ز حالم نظری داشت دریغ
...