آثار جامی

صفحه 18 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 گاهی که کشی تیغ نهم گردن تسلیم هر بی سر و پا را نکشی زین بودم بیم

2 بر اهل دل آموختن حرف غمت را شد سینه ناخن زده ام تخته تعلیم

3 مستخرج احکام شهیدان فراقت از خون دل و دیده کشد جدول تقویم

4 هر جا که درافتد سخن سدره و طوبی ذکر قد رعنای تو اولی ست به تقدیم

1 عاشقان از خطت چو یاد کنند از سویدای دل مداد کنند

2 نامه شوق او به کلک مژه بر بیاض بصر سواد کنند

3 مرده را جان مده ز لب که مباد از بشر بیشت اعتقاد کنند

4 جان و دل بی تو روی در عدم اند روی بنما که خیر باد کنند

1 سرت ز عارضه دهر دردمند مباد زمانه بر دل شاد تو غم پسند مباد

2 تو جان اهل نیازی به چاربالش ناز تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

3 ز نازکیست وجودت سرشته سر تا پای وجود نازکت آزرده گزند مباد

4 برآتشین لبت آن خال کز تب افتاده ست به چشم زخم حسودان بجز سپند مباد

1 شب نهان آن مستم از بالای سر بگذشت حیف بعد عمری کامد از من بی خبر بگذشت حیف

2 گرچه دیری بودم اندر هجر او گریان و خوار بر من از برق درخشان زودتر بگذشت حیف

3 سینه را کردم سپر تا نگذرد تیرش ز من بر سپر آمد خوش اما از سپر بگذشت حیف

4 عشرت شاهان ندارد لذت غمهای عشق روزهای من به غمهای دگر بگذشت حیف

1 چون رسوم شاهی از دور فلک بنیاد شد از دو سلطان احمد این ویرانه کاخ آباد شد

2 دارد این خرم ز آب تیغ باغ داد را آنچنان کز آب جام آن رونق بغداد شد

3 چون کشید این خوان جود و مکرمت گرد جهان همت سایل ز رق حرص و آز آزاد شد

4 زیر رمحش یافت دشمن راحت خواب اجل سایه آن بر وی آری سایه شمشاد شد

1 چو دید اشک روان مرا ستاره شناس گرفت طالعم از سیر این ستاره قیاس

2 دهانت در ظلمات عدم نهان مانده ست نه خضر برده به آن چشمه راه نی الیاس

3 رسیدم از خلش دل به جان دلم گویی ز غمزه های تو خورده ست خرده الماس

4 ز اهل زهد ملول است طبع دردکشان خواص را چه سر صحبت عوام الناس

1 از تنت گر قبا گشاده شود گره از کار ما گشاده شود

2 صبح دولت دمد چو از رویت سر زلف دو تا گشاده شود

3 در غمخانه ام ز بی یاری از صبا بسته یا گشاده شود

4 چون تو مژگان به هم زنی بر دل تیرهای بلاگشاده شود

1 صوفی شهر آن به انواع فضایل متصف باده خورد و شد به فضل باده خواران معترف

2 ساخت جاروب حریم میکده موی سفید خرقه پشمینه در پای خم افکند از کتف

3 خرده چون شین در سر شاهد کن و شمع و شراب تا شوی بالانشین بر اهل عشرت چون الف

4 آن جبین بین برتر از ابرو که پنداری شده ست عطف دامان مه روشن هلال منخسف

1 گر کنی سایه ام ای سرو خرامان بر سر سر به پایت نهم و دیده گریان بر سر

2 می توان نسبت بالای تو با سرو سهی گر بود سرو سهی را مه تابان بر سر

3 از گل روی تو تنها چو کنم گشت بهار نهم از ناله همه صحن گلستان بر سر

4 شاه خوبان تویی امروز و گر عدل کند تاج شاهی نهدت خسرو دوران بر سر

1 من آن نیم که ز تو دست دارم و بروم تو را به دست رقیبان گذارم و بروم

2 به قصد دیدنت آیم چو روی ننمایی نفیر شوق تو از دل برآرم و بروم

3 شکاف تیغ تو خواهم به فرق سرمپسند که ناامید پس سربخارم و بروم

4 چه جای همچو منی آستان تو آن به که جای خود به سگانت سپارم و بروم

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی