من آن نیم که ز تو دست دارم و بروم از جامی غزل 228
1. من آن نیم که ز تو دست دارم و بروم
تو را به دست رقیبان گذارم و بروم
...
1. من آن نیم که ز تو دست دارم و بروم
تو را به دست رقیبان گذارم و بروم
...
1. دیده پر نم ز غم زمزم و بطحا دارم
دیدن کعبه بدین دیده تمنا دارم
...
1. چون من بی صبر و دل خواهم که آن رو بنگرم
اول از بیم رقیب این سو و آن سو بنگرم
...
1. زان نرنجم که ز خود کرده گرانت بینم
زان برنجم که میان دگرانت بینم
...
1. ای پیک دوست پیش آ کت دست و پا ببوسم
دستت جدا بگیرم پایت جدا ببوسم
...
1. ندیدم از دو چشمت شوختر چشم
برند از مردمان دل چشم در چشم
...
1. به ترک عاشقی ای پندگو مده پندم
دلی که بگسلم از عشق با چه پیوندم
...
1. یاد آن روزی که با خوبان سری میداشتم
جان به جانانی و دل با دلبری میداشتم
...
1. طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم
یکدم از تنگی و تاریکی بر آساید دلم
...
1. ای زده نوبت غمت ناله صبحگاهیم
سنگ جفای تو به سر گوهر تاج شاهیم
...
1. شب از گریه چندان گهر سفته ام
که تا روز غرق گهر خفته ام
...
1. به روز وصل پیاپی نمای دیدارم
که تا ذخیره ایام هجر بردارم
...