آثار جامی

صفحه 20 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 نگار من که باشد خانه از کوی وفا دورش نبینم خانه ای در شهر دور از فتنه و شورش

2 جمالش باغ پر میوه ست غوری وش غرضناکان خدایا در پناه خویش دار از غارت غورش

3 گدایی دلق خود داده به می نبود بجز شاهی که کرده دست تجرید از لباس سلطنت عورش

4 شهی کز حشمتش در چشم بودی جم کم از موری کنون در خاک بینی چشمخانه خانه مورش

1 خوشا منازل سلمی و ربع و اطلالش که برد رسم و اثر گردش مه و سالش

2 کدام کاخ سرافراخت زین نشیمن خاک که دستبرد حوادث نکرد پامالش

3 عجب زناله به تنگم که ناگذشته زلب یکی هنوز، رسد دیگری ز دنبالش

4 درآی ساقی و درده میی که پیش خرد لقب عقیق مذاب است و لعل سیالش

1 خط عنبرین بر شکر مکش طوق مشک چین گرد خور مکش

2 چشم عالمی دفع چشم را نیلگون رقم بر قمر مکش

3 طوطی خطت گو چو زاغ شب قرص مهر را زیر پر مکش

4 مهر نه ز لب بر دهان مرا وز فغان من درد سر مکش

1 دم زد دل از سر غمت از سرزنش خون کردمش گرم از میان مردمان چون اشک بیرون کردمش

2 کردم عقیقین حقه ای پیدا به یاد آن دهان یاد آمد آن دندان مرا پر در کنون کردمش

3 لیلی به خواب از من شبی پرسید وصف زلف تو گفتم مسلسل نکته ها چندان که مجنون کردمش

4 چون خیمه را دیدم تهی از وصلت ای سرو سهی جویی که گرد خیمه بود از گریه جیحون کردمش

1 ای چو گلبرگ طری عارض زیبای تو خوش گرد آن حلقه زده زلف سمن سای تو خوش

2 پای تا سر تو چنانی که بود بوسه زدن بر رخ خوب تو زیبا به کف پای تو خوش

3 گر کنی پرسش و گر خنده زنی بر حالم هر چه آید بود از لعل شکرخای تو خوش

4 خلعتی خاص بود گیسویت از شعر سیاه که ز سر تا به قدم هست به بالای تو خوش

1 ای به سرم دمبدم تیغ جفای تو خوش دل به نسیم تو شاد جان به هوای تو خوش

2 چشم و دل و جان خوشند تا شده جای تواند خوش بنشین در همه ای همه جای تو خوش

3 عاشق دلخسته را وعده جنت مده چون نشود خاطرش جز به لقای تو خوش

4 حال خوشی از درت کرد گدایی دلم جز به گدایی نشد حال گدای تو خوش

1 نازنینا یک شبی با عاشقان دمساز باش تاج رعنایی به سر سلطان تخت ناز باش

2 شمع مجلس شو به آن رخساره گو عشاق را مرغ جان گرد تو چون پروانه در پرواز باش

3 زابروان زه کن کمان وز بهر قتل عاشقان از مژه ناوک فکن وز غمزه تیرانداز باش

4 با لب لعل و خط نوخیز و زلف مشکبیز هر بلا را اول و هر فتنه را آغاز باش

1 چمن کامسال بینی ناامید از فیض بارانش ندارد تازه جز باران اشک دل فگارانش

2 چو عاشق در چمن تنها رود در پای هر گلبن ز ابر دیده خون آرد هوای گلعذارانش

3 بنفشه ماتم لب تشنگان باغ می دارد که بینی در لباس نیلگون چون سوگوارانش

4 گل آمد شمع بزم باغ بین کز خوشنوا مرغان چو پروانه همی گردند گرد سر هزارانش

1 نه به لطف از ستم دوست توان یافت خلاص نه به صبر از الم دوست توان یافت خلاص

2 ای که گویی که به عشرت رهی از غم حاشا کی به عشرت ز غم دوست توان یافت خلاص

3 جور او هر نفسی بیش و وفا کم باشد مشکل از بیش و کم دوست توان یافت خلاص

4 روز و شب همدم او باش که از مرده دلی چون مسیحا ز دم دوست توان یافت خلاص

1 چو خوش دمیده تو را خط به گرد آن عارض بنفشه زار بود خط و گلستان عارض

2 قد تو سرو و تنت گل رخ ارغوان آمد که دیده سرو گل اندام ارغوان عارض

3 ثبات و صبر و قرار دلم تمام به توست خدای را که ز چشمم مکن نهان عارض

4 زمین شود همه مشک و گلاب چون تو روی به راه مشک فشان زلف و خوی چکان عارض

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی