1 گنج مراد را که بر او قفل ابتلاست دندانه کلید ز دندان اژدهاست
2 آن رخنه ها به جان که ز دندان وی فتاد در ملک فقر کنگره قصر کبریاست
3 فقر است راحت دو جهان زینهار ازان میل غنا مکن که غنا صورت عناست
4 راحت همین به قاف قناعت بود بلی عنقا همه عناست چو از قاف خود جداست
1 خطت از لعل آتشگون برآمد ندانم سبزه ز آتش چون برآمد
2 خضر زد غوطه در عهد سکندر در آب زندگی و اکنون برآمد
3 به خونریزی کشیدی از میان تیغ میان عشقبازان خون برآمد
4 ترازو با رخت سنجید مه را رخت در حسن ازو افزون برآمد
1 ای سیه تر دل سنگین تو از روی رقیب در کجی راست به هم خوی تو و خوی رقیب
2 گردن اندر خم بازوی رقیب است تو را چند بر خسته دلان زور به بازوی رقیب
3 هرچه او راست پسندیده پسندیده توست چند سنجیدن یاران به ترازوی رقیب
4 بس که آزار به رویم ز رقیب آمده است هیچ گه روی نخواهم که کنم سوی رقیب
1 آن شاخ گل که تازه بر و سایه پرور است بر آفتاب سنبل او سایه گستر است
2 گوی معنبر است زنخدان او ز خط کز وی حریم بزم حریفان معطر است
3 هرکس که دید شکل خوش دلرباش گفت از کارخانه قدر این نقش دیگر است
4 سر باختن به خاک رهش دولتی قویست خوش مقبلی که دولت آتش میسر است
1 دلم به ماه تمام از رخت عبارت کرد هلال گفت و به ابروی تو اشارت کرد
2 غلام نرگس مستانه توام که نگاه به تاج حشمت شاه از سر حقارت کرد
3 رسید از تو به دلخستگان بشارت قتل چه عیشها که دل از ذوق این بشارت کرد
4 خیال غبغب تو از شراب کافوری ز جان سوخته تسکین صد حرارت کرد
1 الا یا ایها الساقی می آمد حل مشکلها ز می مشکل بود توبه ادر کاسا و ناولها
2 چو گردد کعبه رو لیلی ز مجنون بیش ازین ناید که ریزد خون دل از دیده بر آثار منزلها
3 ز هر محمل چو آید بوی لیلی جای آن دارد که گردد اشک مجنون قطره زن دنبال محملها
4 بمیر از خویش تا زین موج خیز غم امان یابی که شخص مرده را زود افکند دریا به ساحلها
1 پاره پاره دل حزین مرا بین شرار آه آتشین مرا
2 پاک می کردم اشک خویش ز رخ غرق خون ساخت آستین مرا
3 چشم تو گر دلم ربود چه باک چون سلامت گذاشت دین مرا
4 بس که سودم به راه ناقه تو بین چو زانوی او جبین مرا
1 نماند جا که تر از ابر دیده ما نیست ولی چه سود که آن مه در ابر پیدا نیست
2 چگونه بر در او جا کنم که چندان سر فتاده بر سر کویش که پای را جا نیست
3 ز گشت باغ چه حاصل بجز غم آن دل را که از مشاهده دوست در تماشا نیست
4 به باغ گو گذری کن که نیست هیچ نهال که بهر خدمت قدش ستاده بر پا نیست
1 چو نقشبند ازل نخل دلربای تو بست دل شکسته عشاق در هوای تو بست
2 پی عبادت صاحبدلان دوصد محراب به جلوه گاه بتان نعل بادپای تو بست
3 تنت ز بستن بند قبا گرفت آزار کدام سنگدل آن بند بر قبای تو بست
4 بشستم از نم مژگان روان چو کلک خیال به لوح خاطر من صورتی به جای تو بست
1 طالب علم نظر شو خود جز این تحصیل چیست حاصل تحصیل دیگر غیر قال و قیل چیست
2 چندراه کعبه پیمودن درآ درمیکده جام مالامال گیر این گام میلامیل چیست
3 مجلس دردی کشان بی نقل ماند ای محتسب صوفی دریوزه گر را بین که در زنبیل چیست
4 بانگ پرواز کبوتر کاورد نامه ز تو گوش عاشق را جز آواز پر جبریل چیست