1 جهد مل کن که باز عهد گل است عهد گل را قرینه جهد مل است
2 سایه بر هر خسی کی اندازد سنبل تو که سایه بان گل است
3 جان صدپاره ام کند به تو میل میل اجزا بلی به سوی کل است
4 هندوی عقل را به طوق بلا حلقه زلف تونهاده غل است
1 چو در طریق ارادت نگار ما دودل است به هر کجا رود از کوی یکدلان بحل است
2 ز چین به لوح جبینش هزار نقش خطاست چه سود ازانکه رخش رشک صورت چگل است
3 ز لطف و قهر وی آسودگی نیابد کس مزاج او چو نه در طور حسن معتدل است
4 به تیغ فرقت ازو به که بگسلم پیوند به زلف او رگ جانم اگرچه متصل است
1 توسنت را رکاب ماه نو است در رکاب تو مه پیاده رو است
2 از عنان تو باز می ماند مسرع وهم اگرچه تیزدو است
3 طاق گردون که پیشتر بستند بهر ایوان حشمت تو خو است
4 آنچه دارم ز لاله زار رخت بر دلم داغهای نو به نو است
1 واله عشق تو را تمییز خار از گل کی است دید دیوانه بهار خرم و گفتا دی است
2 آتشین گلهای داغت بر دل از هم نگسلد نوبهار حسنی و گلهای تو پی در پی است
3 محرم وصفت نمی بینم زبان و گوش خویش گرچه صیت حسن تو از روم رفته تا ری است
4 ذاکر بی لهجه گو بس کن که ذکر جهر او می برد ذوقی که در گوشم ز آواز نی است
1 بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است که گل در او رخ ساقی و لاله جام می است
2 جهانیان همه در جست و جوی می بینم ندانم این تک و پوی از کی است و تا به کی است
3 اگرچه پشت به پشتند رهروان کس نیست که طاق ابروی جانان نه قبله گاه وی است
4 رسید قاصد جان تیر او پیاپی باد نزول او که عجب قاصدی خجسته پی است
1 ای رشک شاخ طوبی بالای دلربایت بر وی لباس خوبی چست است چون قبایت
2 بر فرق تاجداران کفش تو تاج و هر یک بنهاده تاج از سر چون کفش پیش پایت
3 سرهای سربلندان در حلقه کمندت دلهای نازنینان در ربقه وفایت
4 از چار حد عالم بر توست چشم نیکان یارب نگاه دارد از چشم بد خدایت
1 رفت آنکه کام خواهم از لعل جانفزایت یک گام بس به فرقم از نعل بادپایت
2 بستی قبا و رفتی بازآ که در فراقت بر من لباس هستی شد تنگ چون قبایت
3 خو کرده ام به تیغت از زخم او ننالم ترسم که گر بنالم رحمی دهد خدایت
4 هر سو که می خرامی با آنکه همچو سایه افتاده بر زمینم می آیم از قفایت
1 همانا آیت سجده ست خط از مصحف رویت که هرکش خواند آرد سجده در محراب ابرویت
2 تویی آن یوسف غایب شده از من که در بستان ز هر پیراهن گل در مشام آید مرا بویت
3 به قصد دیدن عکس تو هر دم در خیال آرم ز آب دیده جویی و نشانم بر لب جویت
4 نیارد شانه کردن گیسویت را دست مشاطه ز بس دلها که می بیند گره در هر خم مویت
1 بلبلا هر شب تو را این ناله های زار چیست لحنهای خوش ز منقارت چو موسیقار چیست
2 هر سبق کز دفتر گل خوانده ای چون یاد توست ز اول شب تا دم صبح این همه تکرار چیست
3 گر نیی موسی و بستان وادی ایمن تو را این فروزان آتش گل بر درخت خار چیست
4 گر نه گلشن کارگاه مانی است از تازه گل هر طرف صد دایره بی گردش پرگار چیست
1 حسنت از خط رونق دیگر گرفت شیوه عاشق کشی از سر گرفت
2 خلعت حسنت ز زیور ساده بود از طراز عنبرین زیور گرفت
3 شد به خوبی جلوه گر طاووس قدس روضه فردوس زیر پر گرفت
4 گرد رویت جعد مشکین حلقه زد شاخ سنبل لاله را در بر گرفت