آثار جامی

صفحه 3 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 ای خسته دل شکسته ما از طالع ناخجسته ما

2 جز تیغ تو آرزو ندارد مرغ دل بال بسته ما

3 مادام هوس نهادگانیم تو آهوی دام جسته ما

4 گفتی ز بنفشه دست بر دست این سنبل دست بسته ما

1 گر در دلم از داغ نوت ماند اثرها غم کی خورم این نیز به بالای دگرها

2 هر رمز و معما که در افواه فتاده ست هست از دهن تنگ تو آن جمله خبرها

3 بگشا کمر ناز و قصب پوش بتان بین در بندگی خویش چو نی بسته کمرها

4 بر کنگره عرش ز بس شعله آهم مرغان اولی اجنحه را سوخته پرها

1 هر شبی از تو درین گوشه کاشانه جدا ز آتشم شمع جدا سوزد و پروانه جدا

2 مرده و زنده ملولم ز ملاقات رقیب هست دیرین مثلی گور جدا خانه جدا

3 چون ز بیگانگیت گریه کنم بر غم خویش از غمم خویش جدا گرید و بیگانه جدا

4 دل که محروم نشسته ست ازان عارض و خال مانده مرغیست هم از آب هم از دانه جدا

1 دستم از جور رقیب است ز دامان حبیب کوته ای کاش رسیدی به گریبان رقیب

2 خردسالی و رقیبان ادب آموز تواند وای ما گر تو کنی کار به فرمان ادیب

3 زن خدنگ دگرم بر جگر ریش که نیست جگر ریش مرا طاقت درمان طبیب

4 بی تو در شهر غریبم به خدا بر تو که باش با چنین روی شبی شمع شبستان غریب

1 زلف معشوق به دست دگران است امشب نوبت دولت کوته نظران است امشب

2 همدمی نیست که باشد به قدش خلعت عشق کو نه چون صبح ز غم جامه دران است امشب

3 گه به غم گاه به ماتم گذرد شکر خدای که به هرحال بزودی گذران است امشب

4 باشد آن ماه به سرمنزل ما آرد روی چشم امید به هر سو نگران است امشب

1 ای سیه تر دل سنگین تو از روی رقیب در کجی راست به هم خوی تو و خوی رقیب

2 گردن اندر خم بازوی رقیب است تو را چند بر خسته دلان زور به بازوی رقیب

3 هرچه او راست پسندیده پسندیده توست چند سنجیدن یاران به ترازوی رقیب

4 بس که آزار به رویم ز رقیب آمده است هیچ گه روی نخواهم که کنم سوی رقیب

1 ای دل به بوسه بر لب هرنازنین مچسپ خوی مگس گرفته به هر انگبین مچسپ

2 آلوده کرده طبع خود از شهد شهوتی ز آلوده طبع خویش برآن و بر این مچسپ

3 هر سو گذشت سروقدی تیزپا مشو هرجا نشست نوش لبی بر زمین مچسپ

4 در سیم ساق و ساعد هر بت که بنگری دستش مزن به دامن و بر آستین مچسپ

1 زهی فراق تو چون مرگ هادم اللذات حیات و دولت وصل تو متحد بالذات

2 منم فتاده به گرداب غم به دستم ده کمند زلف کزان باشدم امید نجات

3 به فسق و زهد قضا برنگردد ای ساقی بدین ترانه بده می که کل آت آت

4 چو بیشتر تلف عمر ما ز هشیاریست بغیر باده چه امکان تلافی مافات

1 پیش قدت دست خدمت بسته هر سروی که هست دست بسیار است جان من بلی بالای دست

2 میل طوبی کرد زاهد گرچه بالای تو دید آری آری مایل پستیست همتهای پست

3 مستی از میخانه می زد دست و می گفت این سرود بت پرست از بت پرست و خودپرست از خود نرست

4 درشب هجران هجوم آورد بر من تاب تب دل طپید از بیم و تن لرزید لیکن نبض جست

1 چو عشق بر دوجهان حرف اتحاد نوشت چه فرق از حرم کعبه تا حریم کنشت

2 بر این صحیفه مکش خط اعتراض که نیست بجز نگاشته یک قلم چه خوب و چه زشت

3 ز پیر میکده جو وقت خوش که نتوان یافت جز از روایح انفاس او نسیم بهشت

4 پی بهشت ز می توبه کی کنم که بس است بهشت من سر کوی بتان حور سرشت

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی