زلف معشوق به دست دگران است امشب از جامی غزل 25
1. زلف معشوق به دست دگران است امشب
نوبت دولت کوته نظران است امشب
...
1. زلف معشوق به دست دگران است امشب
نوبت دولت کوته نظران است امشب
...
1. ای سیه تر دل سنگین تو از روی رقیب
در کجی راست به هم خوی تو و خوی رقیب
...
1. ای دل به بوسه بر لب هرنازنین مچسپ
خوی مگس گرفته به هر انگبین مچسپ
...
1. زهی فراق تو چون مرگ هادم اللذات
حیات و دولت وصل تو متحد بالذات
...
1. پیش قدت دست خدمت بسته هر سروی که هست
دست بسیار است جان من بلی بالای دست
...
1. چو عشق بر دوجهان حرف اتحاد نوشت
چه فرق از حرم کعبه تا حریم کنشت
...
1. صبحدم داشتم از غنچه نشکفته شگفت
که چرا سر دل از بلبل آشفته نهفت
...
1. تا کرد جا به گوشم آوازه جمالت
خلوتسرای دل شد جولانگه خیالت
...
1. ماهی که خاست در شهر از رفتنش قیامت
شکر خدا که آمد باز از سفر سلامت
...
1. گنج مراد را که بر او قفل ابتلاست
دندانه کلید ز دندان اژدهاست
...
1. روی خوش تو مطلع صبح صباحت است
خط لب تو سبزی خوان ملاحت است
...
1. امشب ز شغل شاعریم حال دیگر است
همچون ردیف قافیه پیشم مکرر است
...