آثار جامی

صفحه 2 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را صبح دمد به روی تو حرز «و ان یکاد» را

2 زاده خاک این درم بر در دیگرم مران داغ مفارقت منه بنده خانه زاد را

3 تا به سواد دیده کس جا نکند بغیر تو گریه به سیل خون دهد مردم این سواد را

4 نامه رسد چو از منت روی رقیب سنگدل کن به سواد آن سیه تجربه المداد را

1 کو قاصدی که شرح غم اشتیاق را سازم پر از غزل چو خراسان عراق را

2 هر شب به صورت شفق از عکس خون دل رنگین کنم کتابه این سبز طاق را

3 با بخت من زمانه کند اتفاق و نیست جز هجر دوست خاصیت این اتفاق را

4 جز برق صبح وصل ز سر منزل امید زایل نساخت ظلمت شام فراق را

1 عارض ز خط آراسته شد نوش لبم را برهم زد ازان عارض و خط روز و شبم را

2 آن نخل طرب را چو گزیدم لب شیرین گفتا که مکن خسته ز دندان رطبم را

3 دل داشت نوای طربی فرقت آن ماه با ناله بدل کرد نوای طربم را

4 دارم به تو روی از همه زان دم که نهادند در قبضه عشق تو زمام طلبم را

1 نبرد کعبه ام از خاطر این تمنا را که قبله گاه کنم خیمه گاه سلمی را

2 چو نیست روی توجه به خیمه گاه ویم به سوی کعبه کنم روی خود تسلی را

3 خیال قامت او کار سربلندان است حریم سدره بود جا درخت طوبی را

4 گشاد گوشه برقع ز رویش ای صوفی بیا مشاهده کن معنی تجلی را

1 جز هوای وصل تو در سر هوس نبود مرا گر کنی پروای من پروای کس نبود مرا

2 بسته جان احرام کوی توست و قالب محملش جز دل نالان درین محمل جرس نبود مرا

3 مست می گردم به دور لعل تو در شهر و کوی هیچ ترس از شحنه و بیم از عسس نبود مرا

4 دست می خواهم به پایت سایم و مالم به روی بیش ازین چیزی ز لطفت ملتمس نبود مرا

1 پاره پاره دل حزین مرا بین شرار آه آتشین مرا

2 پاک می کردم اشک خویش ز رخ غرق خون ساخت آستین مرا

3 چشم تو گر دلم ربود چه باک چون سلامت گذاشت دین مرا

4 بس که سودم به راه ناقه تو بین چو زانوی او جبین مرا

1 عید شد و عالمی کشته جولان تو را تا که قبول اوفتد از همه قربان تو را

2 نعل سم توسنت حیف بود بر زمین دیده عشاق باد عرصه میدان تو را

3 بردن دلهات کار، غارت دینها شعار به که نیفتد دوچار هیچ مسلمان تو را

4 تیغ سیاست بکش خون اسیران بریز دولت خوبی چو داد حشمت سلطان تو را

1 چنان محروم خواهد یار از دیدار خود ما را که نپسندد نظر در روی خود یک چشم زد ما را

2 به کف داریم از بهر قبول ساعدش جانی زهی دولت اگر ننهد به سینه دست رد ما را

3 دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی مباد آن روز کاید ز آب خالی این سبد ما را

4 ز ما مشت خسان دور است پابوس سمند او چنین کین بخت توسن می زند هر دم لگد ما را

1 خار غم بیخ فرو برده در آب و گل ما غنچه کم خاسته زین خار چو پر خون دل ما

2 بس که در راه تو ای کعبه جان گریانیم بر سر آب چو کشتیست روان محمل ما

3 شب برد ناله ما خواب رفیقان سفر به که از منزل شان دور بود منزل ما

4 دل نهادیم به بی حاصلی خود چه کنیم حاصلی نیست ز سعی دل بیحاصل ما

1 به سبز خطی یار و سفیدمویی ما که جز به خون جگر نیست سرخرویی ما

2 چه غم که نافه به صحرا فکند جهوی چین خطاست پیش خط یار نافه بویی ما

3 ز دوستان خدا جسته ایم چاره عشق نکرده هیچ خدادوست چاره جویی ما

4 به فرق ما قدح باده ریز کین باشد ز رنگ دعوی پرهیز خرقه شویی ما

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی