1 ماییم به موج خیز حرمان شده غرق چیزی نه به جز رعونت و حیله و زرق
2 ای کاش نمی یافت ره از لجه جمع کشتی وجود ما سوی ساحل فرق
1 هر روز روم سوی گلستان غمناک چون غنچه گریبان صبوری زده چاک
2 باشد که بگوید گل نورسته ز گل با من خبری زان گل نورفته به خاک
1 ای لاله دلسوخته دامن چاک داری رخی از داغ درون آتشناک
2 از خاک ز نو برآمدی چیست خبر زان گل که به تازگی فرو رفته به خاک
1 کردم به طواف خانه یار آهنگ سنگی دیدم نهاده آنجا بر سنگ
2 چون بود تهی ز یار ناکرده درنگ واگر دیدم سنگ زنان بر دل تنگ
1 بگذر به دیار یارم ای پیک شمال بر خاک رهش به جای من دیده بمال
2 ور قصه حال من کند از تو سوال قل مات من الهجر علی اصعب حال
1 ای چارده ساله مه که در حسن و جمال همچون مه چارده رسیدی به کمال
2 یارب نرسد به حسنت آسیب زوال در چارده سالگی بمانی صد سال
1 در دیده عیان تو بوده ای من غافل در سینه نهان تو بوده ای من غافل
2 از جمله جهان تو را نشان می جستم خود جمله جهان تو بوده ای من غافل
1 ای برده غمت شادی صد ساله ز دل هرگز نرود داغ تو چون لاله ز دل
2 روزی که به دل داغ تو با خاک برم لاله ز گلم برآید و ناله ز دل
1 گویم نفسی دار ز من پاس ای دل کز شرط ره است پاس انفاس ای دل
2 آن را که نه حق شناس و حق بین باشد تا بتوانی مبین و مشناس ای دل
1 افلاک بود قسی حوادث چو سهام رامی حق و آماجگه افراد انام
2 هشدار که سر کار شد گفته تمام وز دایره رضا منه بیرون گام