1 بی مایه و سودخواهی آمد آخر بی گفت و شنود خواهی آمد آخر
2 بسیار مرو به اوج هستی بالا زیرا که فرود خواهی آمد آخر
1 بهر تو به بر و بحر بشتافته ام هامون ببریده کوه بشکافته ام
2 از هر چه رسیده پیش رو تافته ام تا ره به حریم وصل تو یافته ام
1 ای خاک درت کعبه ارباب خصوص نازل شده ز آسمان به وصف تو نصوص
2 از پرتو روی و خاتم لعل لبت ظاهر شده سر لمعات است و فصوص
1 ای دل پی دلدار نبودی هرگز جوینده اسرار نبودی هرگز
2 جز بود خودت نیست حجابی بگسل از بوده خود انگار نبودی هرگز
1 رفتی که دلم ز بار غم رنجه کنی تا خاطرم از بار ستم رنجه کنی
2 مشکل که زیم بی تو چو آیی روزی زنهار به خاک من قدم رنجه کنی
1 تا چند پی نفس دغاباز روم تا کی ره عقل حیله پرداز روم
2 از ننگ وجود خود به تنگ آمده ام یا رب کرمی تا به عدم باز روم
1 بنگر به جهان سر الهی پنهان چون آب حیات در سیاهی پنهان
2 پیدا آمد ز بحر ماهی انبوه شد بحر در انبوهی ماهی پنهان
1 گویم نفسی دار ز من پاس ای دل کز شرط ره است پاس انفاس ای دل
2 آن را که نه حق شناس و حق بین باشد تا بتوانی مبین و مشناس ای دل
1 در غیرتم از صبا که چون بیگه و گه گستاخ رود به کوی آن زیبا مه
2 او می رود و من از قفا می گویم گریان گریان که لیتنی کنت معه
1 ای با رخت انوار مه و خور همه هیچ با لعل تو سلسبیل و کوثر همه هیچ
2 بودم همه بین چو تیزبین شد چشمم دیدم که همه تویی و دیگر همه هیچ