1 از سبزه به صحرا نگر ای لاله عذار هر جا به خط سبز الفی کرده نگار
2 بر تخته خاک گویی اطفال بهار پیوسته الف مشق کنند از زنگار
1 بر مائده جهان چه برنا و چه پیر باشد پی لقمه ای به صد محنت اسیر
2 ریزد به مثل ز دیده طفل صغیر صد قطره اشک بهر یک قطره شیر
1 ای فضل تو دستگیر من دستم گیر سیر آمده ام ز خویشتن دستم گیر
2 تا چند کنم توبه و تا کی شکنم ای توبه ده توبه شکن دستم گیر
1 ماییم به راه عشق پویان همه عمر وصل تو به جد و جهد جویان همه عمر
2 یک چشم زدن خیال تو پیش نظر بهتر که جمال خوبرویان همه عمر
1 بی مایه و سودخواهی آمد آخر بی گفت و شنود خواهی آمد آخر
2 بسیار مرو به اوج هستی بالا زیرا که فرود خواهی آمد آخر
1 جامی دم گفت و گو فرو بند دگر دل شیفته خیال مپسند دگر
2 در شعر مده عمر گرانمایه به باد انگار سیه شد ورقی چند دگر
1 ای دل پی دلدار نبودی هرگز جوینده اسرار نبودی هرگز
2 جز بود خودت نیست حجابی بگسل از بوده خود انگار نبودی هرگز
1 دل خسته و جان فگار و مژگان خونریز رفتم به دیار آن مه مهرانگیز
2 من جای نکرده گرم گردون به ستیز زد بانگ که هان چند نشینی برخیز
1 گنجشک ضعیف توام ای مایه ناز افتاده به دام تو به صد عجز و نیاز
2 هر چند به پا گذاریم رشته دراز چون رشته به دست توست می آیم باز
1 ای فاضل منطقی به فریادم رس با من مزن از منطق ازین بیش نفس
2 گشتم ز تصورات و تصدیقاتش خرسند به یک تصور ساذج و بس