شبها من و خیال تو و کنج خانهای از جامی غزل 908
1. شبها من و خیال تو و کنج خانهای
با خود ز گفتوگوی تو هردم فسانهای
...
1. شبها من و خیال تو و کنج خانهای
با خود ز گفتوگوی تو هردم فسانهای
...
1. ای تو را چون من به هر ویرانهای دیوانهای
پیش ماه عارضت شمع فلک پروانهای
...
1. گفتمش با لعل جان بخش از مسیحا کم نیی
گفت دم درکش که تو شایسته این دم نیی
...
1. لذت عشق فرو رفت مرا در رگ و پی
عشق می گویم و جان می دهم از لذت وی
...
1. ز شیخ چله نشین دور باش و چله وی
که هست چله وی سردتر ز چله دی
...
1. چند گردم بهر لیلی گرد حی
نی ز لیلی پای می بینم نه پی
...
1. نشان نبود ز عهد الست و قول بلی
که می رسید به گوش دلم ز عشق ندی
...
1. ای صورت زیبای تو مجموعه معنی
ویران شده عشق تو معموره تقوی
...
1. نسیم صبحدم ای روح بخش روح فزای
به کوی دوست گذر مشکبیز و غالیه سای
...
1. وای من وای من ز عشق تو وای
من جوی الحب من یحن سوای
...
1. ساختم چشم راست بهر تو جای
راست شد جا کرم نمای و درآی
...
1. بگشای ساقیا به لب شط سر سبوی
وز خاطرم کدورت بغدادیان بشوی
...