کشته عشق بوعلی دقاق از جامی هفت اورنگ 67
1. کشته عشق بوعلی دقاق
آن در آیین عشقبازی طاق
...
1. کشته عشق بوعلی دقاق
آن در آیین عشقبازی طاق
...
1. هم ز وی آورند کآخر کار
چون شد این درد بر دلش بسیار
...
1. هم ز وی آورند کز اصحاب
دید شخصیتش بعد مرگ به خواب
...
1. صرصر مرگ را ببین چه فن است
سر شکن بیخ کن ثمر فکن است
...
1. بود ازین گونه مرده بوبکر
رسته از کید زرق و حیله و مکر
...
1. زنگی روی چون در دوزخ
بینیی همچو موری مطبخ
...
1. گفت خیرالبشر رسول خدای
آن فزون از همه به دانش و رای
...
1. زد حکیمی به طرف باغ قدم
دید زاغ و کبوتری با هم
...
1. هر که در زی پاک کیشان است
به حدیث نبی از ایشان است
...
1. زآل فرعون بود ناسره ای
هرزه گو مسخ روی مسخره ای
...
1. بود در دل چنان که این دفتر
نبود از نصف اولین کمتر
...
1. حمد ایزد نه کار توست ای دل
هر چه کار تو بار توست ای دل
...