آثار جامی

صفحه 85 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 شاه خوبانی و ترکان خطا هندوی تو سرکشان را طوق گردن حلقه گیسوی تو

2 تا تو رفتی آفتاب از زر همی تابد طناب تا زند این خیمه فیروزه در اردوی تو

3 مدعی گیرم که چون آیینه رویین تن شود کی تواند کایستد یک لحظه رو در روی تو

4 مه که بر شکل کمان زر برآید گاه گاه میل آن دارد که خود را جا کند پهلوی تو

1 یارب از جانم ببر مهر مه رخسار او یا به هر یک چند روزی کن مرا دیدار او

2 سوخت جانم از سموم هجر کو آن دولتم تا بیاسایم دمی در سایه دیوار او

3 ره چه پیمایم به کوی زهد چون خواهد زدن بار دیگر راه من لطف قد و رفتار او

4 شد سرم در ره شکاف از زخم نعل توسنش مرهم آن چیست سم مرکب رهوار او

1 بازم اندیشه یاری ست که گفتن نتوان بر دل از وی غم و باریست که گفتن نتوان

2 دل وحشی که نشد رام کسی وه که کنون صید فتراک سواریست که گفتن نتوان

3 گر به خونابه برون نقش و نگار است چه باک که درون نقش و نگاری ست که گفتن نتوان

4 صید چشمت به دلیری نرهد کان آهو آن چنان شیر شکاری ست که گفتن نتوان

1 ای به رخسار چو مه چشم و چراغ دگران سوختم چند شوی مرهم داغ دگران

2 یار دمساز کسان وصل چه داریم طمع نتوان خورد بر از میوه باغ دگران

3 دل چه بندم به مه و مهر که این ویرانه روشنایی نپذیرد ز چراغ دگران

4 با تو ای باد صبا بوی کسی می یابم مشو از بهر خدا عطر دماغ دگران

1 ای بر سریر حسن جم آیین و کی شکوه از سنگ جور و بار غمت پشت ما به کوه

2 پیش درت به خاک مذلت فتاده است گر تاج شوکت است و گر افسر شکوه

3 سری که نانوشته همی خواندم از رخت خط تو شرح داد علی احسن الوجوه

4 ای جسته حل مشکل ما ز اهل صومعه باز آ که این گره نگشاید ازان گروه

1 ای اشک سرخ دمبدم از چشم تر مرو هم رنگ لعل یار منی از نظر مرو

2 نزدیک مردنم ز تو دور از خدا بترس نزدیک اگر نیایی ازین دورتر مرو

3 تا کی روی به قول رقیب از نظر مرا بهر خدا که بر سخن او دگر مرو

4 آن عشوه جوی فتنه بازار و کوی شد ای پارسا ز کنج سلامت بدر مرو

1 گر به خطا کنم نگه یک سر مو به روی تو باد مرا بدین گنه روی سیه چو موی تو

2 بود دلم ز غصه خون شوق تو برد ازو سکون همدم اشک لاله گون روی نهاد سوی تو

3 گه به من گدا خوشی گاه ز من جدا خوشی من به خوشی و ناخوشی ساخته ام به خوی تو

4 رشک برد روان من بر تن ناتوان من گر شود استخوان من قوت سگان کوی تو

1 آن ترک نیم مست که جان شد خراب او صد بار سوختیم ز ناز و عتاب او

2 بر طرف بام اگر مه شبگرد بیندش شرمنده گردد از رخ چون آفتاب او

3 من کیستم که بوسه زنم پای دوست کاش یابم همین مجال که بوسم رکاب او

4 در روی او شهود جمال ازان توان گر در میان حجاب نگردد نقاب او

1 با اسیران ای رقیب آغاز بدخویی مکن تلخ کردی عیش ما چندین ترشرویی مکن

2 در حق ما گر بد اندیشد رقیب از خوی بد تو رخ نیکوی خود بین غیر نیکویی مکن

3 ای خوش آن شبها که پایت را کنم بر دیده جا تو کشی از ناز پا سوی خود و گویی مکن

4 از تو بوی جان دمد وز باد بستان بوی گل بیش ازین گو پیش تو اظهار خوشبویی مکن

1 ای به دلم گرفته جا دمبدم از نظر مرو مرهم سینه چون تویی مردم دیده هم تو شو

2 خرمن صبر شد به باد از غم عمر کاه تو لیک بود هزار ازین بر چو تویی به نیم جو

3 من که و فکر عافیت خاصه که شد به عشق تو دل به کمند غم زبون جان به کف بلا گرو

4 چند به هرزه صوفیا گوش به بانگ نی نهی حالت و وجد بایدت ناله زار من شنو

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی