رسید ترک من از تاب می عرق کرده از جامی غزل 872
1. رسید ترک من از تاب می عرق کرده
شکسته طرف کله جیب جامه شق کرده
...
1. رسید ترک من از تاب می عرق کرده
شکسته طرف کله جیب جامه شق کرده
...
1. منم چو صبح ز شوق تو جامه شق کرده
ز مهر عارض تو اشک چون شفق کرده
...
1. رخت که همچو گل از تاب می عرق کرده
هزار جامه جان را چو غنچه شق کرده
...
1. منم اکنون به سر کوی وفا خاک شده
هر چه جز عشق تو ز آلایش آن پاک شده
...
1. یا رب این منشور اقبال از کجا واصل شده
کز وصولش کار مشتاقان به کام دل شده
...
1. تا بسته ای به طره عنبرفشان گره
عشاق را فتاده به رگهای جان گره
...
1. ای سر زلف تو گره بر گره
در دل ما صد گره از هر گره
...
1. ای طره تو خم خم و گیسو گره گره
وز جعد پیچ پیچ تو هر مو گره گره
...
1. باز آی و مرهمی به دل ریش خسته نه
چشمی بدین دو دیده در خون نشسته نه
...
1. بر برگ گل رقم ز خط عنبرین منه
بر گرد ماه دایره از مشک چین منه
...
1. هر کس که نیست زنده به عشق تو مرده به
خود مرده پیش زنده دلان از فسرده به
...
1. ساقیا صاف می عیش به خودکامان ده
دردی درد به خون جگر آشامان ده
...