می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو از جامی غزل 824
1. می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو
وه که جز محنت و اندوه نشد حاصل ازو
...
1. می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو
وه که جز محنت و اندوه نشد حاصل ازو
...
1. چرخ اخضر کز دو چشم خاست موج خون در او
شیشه سبز است و اشکم باده گلگون در او
...
1. ای ز ابروانت متصل عشاق را محراب دو
با غمزه و چشم تو دل قربان یکی قصاب دو
...
1. دو نرگس تو که مستند و ناتوان هر دو
شدند آفت عقل و بلای جان هر دو
...
1. ای اشک سرخ دمبدم از چشم تر مرو
هم رنگ لعل یار منی از نظر مرو
...
1. ای پیر گشته بهر جوانان ز ره مرو
موی سفید در پی زلف سیه مرو
...
1. خوی که تو را ز تاب می ریخته از جبین فرو
موج بلاست آمده بر سر عقل و دین فرو
...
1. ای جاودان به صورت اعیان برآمده
گاهی نموده ظاهر و گه مظهر آمده
...
1. گشاد از چهره مشکین برقع آن مه
ارانی فیه وجه الله جهره
...
1. به لطف قد ره دلها زد آن مه
زهی لطف قد اعلی الله قدره
...
1. ای ز همه صورت خوب تو به
صورک الله علی صورته
...
1. سیب زنخدان تو را به ز به
یافت دلم متعه الله به
...