آثار جامی

صفحه 7 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 ای با تو ز گل فراغ ما را گل بی تو به سینه داغ ما را

2 در باغ گل از تو می برد بوی بوی تو برد به باغ ما را

3 دارد شب هجر شعله آه در عشق تو بر چراغ ما را

4 گنجی و ز مفلسی خیالت جا ساخته در دماغ ما را

1 بگشا دری از تیغ جفا سینه ما را وز سینه برون بر غم دیرینه ما را

2 چون ناوک دلدوز تو راحت نرساند هر مرهم راحت که رسد سینه ما را

3 ماییم و دل صاف چو آیینه چه داری محروم ز عکس رخت آیینه ما را

4 تو شاهی و ما عور و گداییم چه نسبت با اطلس زربفت تو پشمینه ما را

1 ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو را گویی از صحبت احباب ملال است تو را

2 موجب حسن تو تنها نه خط و خال فتاد عشق ما نیز ز اسباب جمال است تو را

3 تشنگان را به دمی آب تفقد می کن ای که منزل به لب آب زلال است تو را

4 بر دل از غصه مرا رنج و ملالی ست عظیم تا به هر سفله سر غنج و دلال است تو را

1 با اسیران نظری نیست تو را بر غریبان گذری نیست تو را

2 چون نیاری دگرم پیش نظر گر نظر با دگری نیست تو را

3 قول دشمن مشنو در حق من که ز من دوست تری نیست تو را

4 سرم از خاک درت دور مکن گر ز من درد سری نیست تو را

1 گر چه هر روزی ز صد ره کم نمی بینم تو را خون همی گریم اگر یک دم نمی بینم تو را

2 هر بنا محکم ز سنگ است ای دلت چون سنگ سخت چون بنای دوستی محکم نمی بینم تو را

3 عشق شد در دل مقیم ای عقل درد سر ببر کاندرین خلوتسرا محرم نمی بینم تو را

4 بهر قتل عاشقان می دیدمت زین بیش غم چون به بخت ما رسید آن هم نمی بینم تو را

1 آن که از حلقه زرگوش گران است او را چه غم از ناله خونین جگران است او را

2 گو کله برشکن از ناز که در مسند حسن منصب شاهی زرین کمران است او را

3 دیده دریاست مرا زان گهر پاک که جای صدف سینه صاحبنظران است او را

4 شد مرا حال دگر از غم آن شوخ ولی نظر لطف به حال دگران است او را

1 کیست آن مه که درآمد ز در خلوت ما که شد از عکس رخش نور همه ظلمت ما

2 آفتابی ست درخشنده که از طلعت او رفت بر چرخ برین کوکبه دولت ما

3 می سرشتیم گل محنت از آب مژه شکر که برآمد گل راحت ز گل محنت ما

4 جان ز کف رفت چه سازیم نثار قدمش گر پس از مرگ خرامد به سر تربت ما

1 ساقی به جدل حل نشود مسئله ما می ده که ز حد می گذرد مشغله ما

2 در راه طلب بادیه کعبه چه باشد صد بادیه کعبه و یک مرحله ما

3 این هرزه درایان همه در راه درآیند گر بانگ درایی رسد از قافله ما

4 پشمینه سیاه از سبب زلف تو کردیم در خرقه به زلف تو رسد سلسله ما

1 ای مهر تو از صبح ازل هم نفس ما کوتاه ز دامان تو دست هوس ما

2 ما قافله کعبه عشقیم که رفته ست سرتاسر آفاق صدای جرس ما

3 آن بلبل مستیم که دور از گل رویت این گلشن نیلوفری آمد قفس ما

4 از دود دل ما حذر ای شعله شوقت آتش زده در خرمن خاشاک و خس ما

1 کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما وه که یار ما ندارد هیچ فکر کار ما

2 روی در دیوار غم شبها به سر بردن چه سود گرنه آن مه بر زند یک شب سر از دیوار ما

3 چند خود را پیش ما قیمت نهی ای پارسا خودفروشی را رواجی نیست در بازار ما

4 می کند پاک از سرشک سرخ روی ما رقیب از حسد دیدن نیارد رنگ بر رخسار ما

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی