آثار جامی

صفحه 6 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 ای واضح و الضحی جبینت واللیل نقاب عنبرینت

2 طاها ورقی ز داستانت یاسین علمی بر آستینت

3 جنت اثری ز فیض مهرت دوزخ شرری ز تف کینت

4 اسرار وجود را کماهی دیده نظر خدای بینت

1 هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است پیش اهل دل دلیل دامن پاک من است

2 دمبدم ای غنچه رعنا مخند از گریه ام کین چمن را آب و رنگ از چشم نمناک من است

3 عشق تو نگرفت بالا تا دل و جانم نسوخت آری این آتش بلند از خار و خاشاک من است

4 چاشنی شربت مرگم رهاند از داغ هجر آنچه در کام کسان زهر است تریاک من است

1 ای روی تو اختر جهان تاب شد تیره شبم ز هجر دریاب

2 من تاب نیارم از تو توبه من تاب من الحبیب ما طاب

3 عمری ست که بر در توام من یک بار بپرس من علی الباب

4 خواب اجل از تو غایبم برد من غاب کما یقال قد خاب

1 در صورت تو سر جمالی که مجمل است در خط و خال و عارض و زلفت مفصل است

2 هرگز حدیث زلف تو کوته نمی شود این گفت و گوی تا به قیامت مسلسل است

3 حسن تو از تصرف مشاطه فارغ است مرآت آفتاب چه محتاج صیقل است

4 کحل بصر ز خاک درت بیدلی کشد کش چشم دل به کحل بصیرت مکحل است

1 ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو را گویی از صحبت احباب ملال است تو را

2 موجب حسن تو تنها نه خط و خال فتاد عشق ما نیز ز اسباب جمال است تو را

3 تشنگان را به دمی آب تفقد می کن ای که منزل به لب آب زلال است تو را

4 بر دل از غصه مرا رنج و ملالی ست عظیم تا به هر سفله سر غنج و دلال است تو را

1 نهفته سیم به زیر قبا که این بدن است گرفته برگ سمن را به بر که پیرهن است

2 بسن ز پیرهن اندام نازکش که مگر در آب گشته عیان عکس لاله و سمن است

3 اگر کنند به گل نازنین تنش را باد رود ز تاب تعالی الله این چه لطف تن است

4 کله شکسته کمر بسته برگذشت از من گذشت عمری و آن مشکل پیش چشم من است

1 چه سود گریه خون چشم اشکبار مرا چو نیست هیچ اثر گریه های زار مرا

2 به رهگذار چو خاکم فتاد هان ای بخت بدین طرف برسان نازنین سوار مرا

3 نمی برم ز غم این بار جان برای خدای خبر برید ز من یار غمگسار مرا

4 گهی که خاک شوم قالبم به باد دهید بود که جانب کویش برد غبار مرا

1 هر کجا جلوه کند آن بت چالاک آنجا خواهم از شوق کنم جامه جان چاک آنجا

2 مبریدم ز سر راهش اگر میرم زار بگذارید خدا را که شوم خاک آنجا

3 مزن آتش به من ای آه در آن کوی مباد دود خیزد ز سر این خس و خاشاک آنجا

4 شدم آواره شهری ز گرفتاری دل که ز خونریز غریبان نبود پاک آنجا

1 چند ای معلم هر روز تا شب باشد غزالم محبوس مکتب

2 شد فرش دیبا از سبزه صحرا ارسله معنا یرتع و یلعب

3 تعلیم و آداب او را چه حاجت او خود ز آغاز آمد مؤدب

4 هر جا خرامد بهر دعایش خیزد ز جانها فریاد یارب

1 گذر فتاد به سر وقت کشتگان غمت هزار جان گرامی فدای هر قدمت

2 فکند سرو قدت بر من از کرم سایه مباد از سر من دور سایه کرمت

3 به یک نگاه تو رستم ز ننگ هستی خویش خوش آن که سوی وی افتد نگاه دمبدمت

4 نیاید از تو ستم ور ستم کنی به مثل ز رحمت دگران خوشتر آیدم ستمت

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی